سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
* لینک دوستان

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الگـوی بانـوان مسلمـان 


حضــــرت زینب (سلام الله علیها)
تمام ابعاد مختلف زندگی و تفکرات ائمه معصومین (ع) و پرورش یافتگان نزد آنها قابل تأمّل و الگو گیری است

اولین مرحله ی زندگی هر فرد دوران کودکی و سپس دوران نوجوانی و جوانی است ، و از آنجا که حساس ترین مقطع زندگی هر جوان انتخاب همسر و مسئله مهم ازدواج است ، در این رابطه و از این منظر به زندگیحضرت زینب سلام الله علیها که امروز سالروز تولدشان است نگاهی مختصر خواهیم داشت :

 

نوع تفکر حضرت زینب (س) در رابطه با ازدواج

حضرت زینب(سلام الله علیها) که پرورش یافته دامان علی (ع) و فاطمه زهرا (س) است، دیدگاهی همچون پدر و مادر خویش دارد.

هنگامی که به سن ازدواج رسید از بین خواستگاران متعددی که داشت پسرعمویش  عبدالله بن جعفر رابه همسری برگزید ، زیرا او فردی کریم، بخشنده، با ایمان و صبور بود.

زینب پذیرش ازدواج با عبدالله را منوط به دو شرط کرد:

1 ـ هر روز امام حسین(علیه السلام) را ببیند.
2 ـ   هرگاه برادرش حسین (علیه السلام) خواست به مسافرت برود و زینب (سلام الله علیها) نیز خواست همراه او باشد عبدالله مانع نشود.
نکته نهفته در این دو شرط این است که : بیان این شروط به خاطر علاقه شدیدی که خواهر به برادرش نیست بلکه ناشی از یک آگاهی والا نسبت به امر ولایت و حمایت از رهبـــــر جامعــــه است.

گویا زینب می داند که حسین (علیه السلام) در انجام رسالتش تنهاست و یاران او اندک هستند، پس باید حامی و یاوری چون زینب (سلام الله علیها) پا به پای او در احیای دین جدش رسول خدا بکوشد تا ارزش ها زنده گردد،

خون حسین (علیه السلام) بیداد کند

و خطبه زینب (سلام الله علیها) طاغوتیان را درهم شکند.

پس اهدافش در ازدواج فــــراتــــــــــر از تشکیل یک زندگی مشترک ساده و روزمرّه بود

 

حضرت زینب (سلام الله علیها) در تربیت فرزندان

حضرت زینب(سلام الله علیها) شیوه های تربیتی مادر گرامی خود را به عنوان الگو مورد توجه قرار داده و در زندگی پیاده کرده است .
زمان ظهور و شکوفایی ثمره این تربیت الهی آن جاست که فرزندان زینب (سلام الله علیها) در واقعه کربلا به پشتیبانی از ولایت، در میدان جهاد حاضر می شوند و علیه دشمنان دین به مبارزه پرداخته، سرانجام در مسیر حق به فیض رفیع شهادت نائل می گردند،

و این جز بازتاب و تأثیر پذیر تربیت و عملکرد زینب (سلامالله علیها) و همسرش عبدالله نیست. این دو با دادن اجازه شرکت در جنگ به فرزندان روحیه شهادت طلبی و عشق به ولایت را در آنها تقویت کردند.

 

کسب رضـــــایت شوهـــــر

حضرت زینب (سلام الله علیها) که در ضمن ازدواج شرط کرده بودند هر زمان امام حسین(علیه السلام) عزم سفر کردند با ایشان برود، وقتی که امام حسین(علیه السلام) عازم سفر به کربلا شدند حضرت زینب (سلام الله علیها) برای همراهی برادر و ولی خود از همسرشان کسب اجازه کردند در حالی که طبق آن شرط ، می توانستند بدون اجازه شوهر همراه امام حسین سفر کنند، ولی در عین حال اگراین نظر با رضایت کامل شوهر انجام می شد بهتر و جالب تر بود.
این درسی است برای بانوان امروزی که رضایت همسرشان را در تمام عرصه ها (حتی در مواردی که از نظر شرعی نیازی به اجازه همسر نیست) جلب کنند تا زندگی شیرین، همراه با همبستگی و همدلی داشته باشند و بتوانند فرزندانی مطابق باارزش های اخلاقی و اسلامی تربیت کنند.

 

زهد و تقوای علیا مخدّره زینب(سلام الله علیها)

درکتاب معانی الاخبار آمده: زاهد کسی است که آنچه را خدا دوست دارد دوستداشته باشد و از آنچه مورد بغض اوست دوری گزیند و از حلال بیش از حد کفایتنخواهد و به سوی حرام میل نکند.
برای ساکنین طریقت و کسانی که درمقام تهذیب نفس هستند بهترین مقامات، زهد و تقواست و از بزرگترین صفاتانبیاء زهد و ورع و تقوا بوده است. با این فضیلت انسان می تواند به درجاترفیع برسد.

زینب(سلام اللهعلیها) در خانه شوهرش عبدالله بن جعفر، با آن که می دانست شوهرش متمول وثروتمند است و دارای اموال بسیار و خدم و حشم بی شماری است و بدین جهت زناناشرافی قبایل و عشایر در خانه او بسیار جمع می شدند و حق این بود کهکارهای خانه را به کلفت و خدمه رجوع دهد، با کمال عزت و شرمی که در نظرهمگان داشت به کارهای خانه قیام می نمود و به هیچ کس کار خود را وانمی گذاشت و این خود سرمشق بزرگی برای خانه داری بود.

 

عبادت حضرت زینب (سلام الله علیها)

از برخی مقاتل معتبره از امام سجاد (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: عمه ام زینب با تمام مصیبت هایی که بر ما وارد شده بود  بعد از کربلا تا شام هیچ گاه نوافــــل خود را ترک نکرد.
همچنین روایت کرده است که چون امام حسن (علیه السلام) برای وداع نزد خواهر آمد، از جمله سخنانی که به او گفت این بود که فرمود:

«یا اختاه! لا تنسی فی نافله اللیل»

خواهرجان ! مرا در نماز شب فراموش نکن.


از برخی مورخان دیگر نقل شده است که تهجد و شب زنده داری زینب (سلام الله علیها) در تمام مدت عمرش ترک نشده است و از امام سجاد (علیه السلام) روایت شده است که فرمودند:

« در شب یازدهم محرم، عمه ام زینب(سلام الله علیها) را دیدم که در جامه نماز نشسته و مشغول عبادت است»
عبادتی چنین عاشقانه حتی در سخت ترین شرایط الگویی است برای زنان امروزی که به دنبال بهانه های گوناگون برای ترک عبادت خود نباشند و حتی در شرایط حاد هم خدا و معبودشان را فراموش نکنند

 

امر به معروف و نهی از منکر

هدف اصلی قیام عاشورا امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح ساختار کلی جامعه وحکومت و زمامداران بود. امام حسین (علیه السلام) در وصیت نامه خود خطاب به برادرشان محمد حنفیه فرمودند: «... من، نه از روی خودخواهی و سرکشی و هوسرانی (از مدینه) خارج می گردم و نه برای ایجاد فساد و ستمگری، بلکه هدفمن از این حرکت اصلاح مفاسد امت جدم و منظورم امر به معروف و نهی از منکرا ست....»
زینب کبری (سلام الله علیها)  هم که همراه و همگام برادر بود و در واقع تداوم بخش اهداف عاشورا به رهبری امام سجاد (علیه السلام) بود، در جایگاه های مختلف جهت تحقق اهداف قیام عاشورا تلاش می کرد. با دقت در رفتار آن بانو در دوران اسارت و تعمق و تامل در خطبه های آتشینش،می توان حقیقت و ماهیت اصلی نهضت امام حسین(علیه السلام) را دریافت.
حضرت زینب (سلام الله علیها در شدیدترین و بحرانی ترین اوضاع مراقب بودند که احکام الهی به طور دقیق اجرا شود، که یکی از احکام، امر به معروف و نهی ازمنکر و موضوع پوشش می باشد، به طوری که در زمان اسارت وقتی به شهر کوفه رسیدند خطاب به مردم آن دیار فرمودند: «ای مردم! چشم های خود را از نگاه به ما بپوشانید، آیا از خدا و رسولش حیا نمی کنید که به بانوان خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) می نگرید؟»
هم چنین در شهر شام با شجاعت و شدت کامل به یزید اعتراض کرد و فرمود: «ای پسر معاویه! آیا عدالت ست که زنان و کنیزان خود را در پشت پرده بنشانی ولی دختران رسول خدا را به صورت اسیر از مقابل این جمع بگذرانی؟! حریم حجاب زنان ما را بشکنی و نقاب از چهره ی آنان برداری؟.»

 

شجاعت حضرت زینب (سلام الله علیها)

ازجمله القاب آن معظّمه «الشجاعه» است

شجاعت حیدری به دختر والا اخترش زینب (س) به ارث رسیده است

 

چنانچه در گرفتاری هایی که برای حضرت زینب (سلام الله علیها) پیش آمد، به شجاعت و نیروی قلب خود را نگهداشته و در هر حال با کمال ثبات، ایستادگی نموده و در چند مورد شجاعت اوبه صورت محسوس تجلّی نموده است:
اول: عصر عاشورا؛ وقتی که لشکر برای غارت حرم محترم حسین (علیه السلام) ریختند، خواستند حضرت سجاد (علیه السلام)  را شهید نمایند، آن حضرت مانع شدند و چنان شجاعت به خرج داده تا حضرت رانجات دادند.
دوم: وقتی که در مجلس ابن زیاد، پس از احتجاج حضرت سجاد(علیه السلام) با ابن زیاد، امر به شهادت آن حضرت نموده ، حضرت زینب(س) دست در گردن فرزند برادر انداخت، هر قدر خواستند او را جدا کنند نتوانستند؛ فرمود: تا من زنده ام نخواهم گذاشت او را بکشید.
سوم: در شام؛ باز اراده قتل حضرت سجاد (علیه السلام)  نمودند، او را به شجاعت خود نجات داد.
 

حضرت زینب (سلام الله علیها) تنها بانوی صبور

درکجای تاریخ چنین زنی پیدا می شود که آن همه مصیبت و رنج را تحمل کند و نامش ام المصائب شود، ولی کوچکترین عکس العمل منفی نشان ندهد و همچنان بر ایمان، شجاعت و پرهیزکاری خود استوار و پا برجا بماند که تمام صاحبان خرد، مات و مبهوت، انگشت حیرت به دهان بگیرند و با صدایی بلند بگویند: الله اکبر، الله اکبر از این صبر، از این بردباری، از این تحمل بر مصیبت های طاقت فرسا و از این شجاعت ها و دلاوری ها در میان سیل تاخت و تازها و اقیانوس های دشمن؛

تاریخ کجا چنین بانویی را به یاد دارد که با آن صبر و استقامتش مصیبت و بلا را به زانو در آورد و در حقیقت، بندگی معبود را به اوج ظهور در آورد .
آیا در تاریخ عالم زنی را سراغ دارید که پس از آن همه فاجعه ها و مصیبت ها و داغ های فراوان دیدن، هنگامی که به دست دشمن پلیدخون خوار در کوفه به اسارت کشیده شود، همچون کوه استوار بر جا بماند و هیچ ضعفی از خود نشان ندهد و تماشاچیان کوفه را با سخنان حماسی اش نهیب زند و آنها را خوار و ذلیل نماید و همه را شرمنده و سرافکنده بگرداند ؟
چه درسی بزرگتر از صبر که انسان را به قرب الهی می برد و چه کسی بزرگتر از زینب (س) برای اسوه شدن در این عرصه ؟

علم و دانش حضرت زینب (س)

از نظر عقل و دین، علم و دانش از بهترین سجایای بشری و ارزشمندترین صفات انسانی است، و این انسان نشات یافته از خاک، ارزشی پیدا نمی کند مگر به داشتن علم و دانش، و تا انسان فاقد علم و دانش باشد ارزشی ندارد.

قرآن کریم می فرماید: «هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون» یعنی آیا کسانی که عالم هستند با کسانی که جاهل هستند برابرند؟
و حضرت زینب(س) حامل علم و دانش بود که با نیروی الهام، در وجودش نقش بسته بود

علم آن علیا مخدّره مانند علم سایر صنوف بشری نیست و از باب علم امامت سیراب گشته و ازسنخ معلومات ما نیست بلکه بوسیله الهامات غیبیّه و افاضات نبویّه و تعلیمات علویه ( که معلمین مادی جهان را بدان راهی نیست) علم و دانش را فرا گرفته و با نیروی ایمان بوده که توانسته از منبع علم غیبی سرچشمه بگیرد و از تهذیب نفس جدّ و پدر و دو برادر والا گوهر خود ، علم و تربیت فراگیرد و این نیرو غیر از قلب سلیم و مخلَص برای خدا، در قلب دیگری جای نگیرد


 

پنجم جمادى الاولى

سالروز میلاد با سعادت این بانوی بزرگ اسلام ،

بر شما و همه دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت (ع)

مبــــــــارک.

********************************

یادداشت برگزیده

[زیبـــــــاتــــــــرین تـاریـــخ تــولّــــد]

نگاهی کوتاه به زندگی حضرت زینب کبری (س)

( کلیک کنید )


[ دوشنبه 91/12/28 ] [ 7:50 صبح ] [ سـرچشمــه ] [ نظرات () ]

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

حل مشکلات دنیا و آخرت

 

با دعـــا و ذکـــر صلـوات

  

 

یک نمونه ی عینی عجیب !


راو ی گفت :

.... قیامت  برپا شده بود !!!

صحرایی بی انتها به وسعت همه کره زمین 

که تا چشم کارمیکرد و در بُرد دید بود 

انسان ها مشاهده می شدند و دیگر هیچ !!!

گویا میلیاردها انسان از خلق اول تا آخر

همه از قبـرهایشان بیــرون آمده بودند!!!!


نه خیابانی نه ساختمانی

نه درختی نه برقی نه آبی

نه ماشینی نه موبایلی

نه کفشی نه کلاهی نه لباسی

نه جاهی نه مقامی نه عنوانی نه تکبری

نه باغی نه ویلایی!!!!


اقیانوسی بیکران از انسان ها

که فقط پارچه سفیدی دور بدن خود پیچیده

با پــــــــــای برهنـــــــــه ،

همه حیران و سرگــردان در هم می لولیدنـد


یعنی هـرکس به سویی می دویــد

و شاید هم بدون هدف راه می رفتند

تا کف پاهایشان نسوزد

همچنان که کف پای من می سوخت

و برای اینکه کمتر بسوزد

به این و طرف و آن طرف می دویدم!!!

گویا فاصله زمین با خورشید کم شده بود

و زمیــن به قــدری داغ بود

که انســان نمی توانست لحظه ای آرام روی آن بایستد!!!

همه بدن مخصوصاً سر از شدت حرارت آفتاب می سوخت

و پاها چون با زمین داغ تماس داشت بیشتر می سوخت

و به همین علت هیچ کس نمی توانست آرام بایستد!!

همه در حرکت بودند


و جالب اینکه این همه جمعیت فشرده در حال حرکت

هیچ کس با شخص دیگری برخورد نمی کرد ( تنه نمی زد )

مانند چرخ دنده های یکدستگاه

که هرکدام در محل خود قرار می گیرد

و با دیگری تصادف نمی کند

و یا مانند کرات آسمانی

که هرکدام در مدار و محور خود می چرخد

و با دیگری تصادف نمی کند

انسان ها نیز هرکدام به سویی می دویدند

و هیچکدام با هم تصادف نمیکردند!!!


من هم مانند همه برای این که پاهایم نسوزد

بدون هــدف به این طرف و آن طرف می دویدم !!!

و جز اینکه پاهایم می سوخت احساس دیگری نداشتم

و تنها فکرم این بود که

برای نجات از این سوزش چاره ای بیندیشم!!!

 

ناگهان به نظرم رسید که در مقابل خود گودالی می بینم

که مقداری آب در آن وجود دارد !!

خوشحال شدم و برای خنک شدن،

پایم را داخل آب گذاشتم،


ولی همین که پای راستم را داخل آب گذاشتم

متوجه شدم که این آب از مس گداخته داغ تر است!!!

فوراً پایم را بیرون آوردم

و از شدت سوزش به خود می پیچیدم !!!

دیگر طاقتی برای دویدن نداشتم،

از خدا خواستم فرجی حاصــل شود،

ناگاه به من الهــام شد یا کسی یا فرشته ای گفت:


تنها علاج این درد آب صلوات است

 

آیا در دنیـــا که بودی ذکر صـلـــوات داشته ای؟

گفتــــــــــم آری

گفت به آن محل برو ( محلی را به من نشان داد)

و آن آب را بگیـــر و به پایت بریز تا معالجه شود!!!


من فوراً به آن محل رفتم

یعنی خود را در مقابل آن جایگاه یافتم

جایگاهی بود مانند ایستگاه های صلواتی در جبهه ها

ولی خیلی بزرگ و وسیع

دارای قفسه بندی های مرتب و منظم

همانند فروشگاه های قدیم عرقیجات یزد،

در قفسه ها بطری های آب،کوچک و بزرگ،چیده شده بود

و ظاهراً هر کدام آب ذکری بود و متعلق به کسی!!!

 

به محض رسیدن به آن محل گفتم :

لطفاً شیشه آب صلـــــوات مرا بدهید،

 

با اینکه جمعیت زیادی در آن محل ایستاده بودند

و اگر همانند دنیا بود

ساعت ها طول می کشید تا نوبت من شود

ولی آن مأموری که متصدی آنجا بود

فوراً یک بطری بــــــــــزرگ

که داخل آن آب ( آب صـلــــوات ) بود به من داد

و من فوراً مقداری از آن آب را روی پای سوخته ام ریختم،


بلافاصله آرام شدم

و سوزش پایم تمام شد

و دیگر احساس ناراحتی و سوزش نمی کردم،

یعنی کل بدنم آرام شد .

شیشه را به آن مأمور دادم و گفتم در جای خودش بگذارد !


 

در این لحظه از خواب بیدار شدم !

و تو خود درک کن که چه احساسی داشتم ،

تمام بدنم غرق در عرق بود

بطوری که تمام لباس هایـــم از عرق خیس بود

و تا دقایقی قادر به حرکت نبودم!

کم کم به حال خود برگشتم

 

و  چقـــــــــدر خوشحـــــــــــــال بودم که

آب صـلـــــــوات  مشکل مرا در صحــرای محشــــر حل کرد

و گرنه اگر در حال سوختن بیدار می شدم

شاید همیشه و تا پایان عمر پایم سوخته

و در عذاب و ناراحتی بودم!

 

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

 

به امید توفیق بیشتر بر مداومت این ذکر شریف


[ شنبه 91/12/19 ] [ 7:55 صبح ] [ سـرچشمــه ] [ نظرات () ]

بسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم


منبــع اصلــی انــــرژی     

 

 بعضی از افراد که همه چیز را با دید مادّی و فیزیکی می نگرند

و چندان اعتقاد راسخی به عبادت و دعا و نیایش و ذکر و ... ندارند

این ها می گویند عبادت (نماز، دعا، ذکر، نیایش ) چه فایده ای دارد ؟

انسان باید خود فکر کند و تلاش نماید و زحمت بکشد

و هرچــه را که می خواهـد خود به دست آورد !

در این رابطه به آیـه قــرآن هم استناد می نمایند  

(لَیسَ لِلاِنسانَ اِلاّ ما سَعی)

 البته سعی و تلاش در زندگی خیلی خوب و مورد تأکید بزرگان دین بوده و هست ،

اما هدف از خلقت انسان فقط کار و تلاش نیست

بلکه خداوند متعال جلّت عظمته فرموده

(وَ ما خَلَقتُ الجنّ و الانس اِلاّ لِیَعبُدُون)

جن و انس را نیافریدم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند،

حالا فایده عبادت چیست خود بحثی مفصل است

که سخن گفتن در این موضوع بضــاعت علمی بالایی را می طلبــد،

ولی در این مختصر به موضوعی اشاره می شود

شاید تا حدی مسئله برای اینگونه افراد روشن شود :

« یک جنین که در شکم مادر است  چشم ، گوش، د ست ، پا ، بینی، دهان

و سایر اعضاء یک انسان کامل را دارد،

آیا هرگز به این موضوع اندیشیده اید که جنین که نیازی به دست و پا و سایر اعضاء ندارد

بلکه شاید باعث مزاحمت او هم باشند،

پس این ها که ظاهراً  عضــو هایی زائـد و بدون مصرف هستند

برای چه آفریده شده اند !!!؟؟؟؟

آری حقیقتاً این اعضاء برای جنین که در عالَم رَحِم زندگی می کند

ظاهراً بدون مصرف و بی فایده هستند

ولی در عالَم بعدی که عالَم دنیاست

این جنین برای ادامه حیات خود به همه آنها صد در صد نیازمند است

و هر کدام از این اعضاء نباشد و یا ناقص باشد

برای او مشکلات عدیده ای به وجود خواهد آورد !!! »

پس ممکن است بعضی از چیزها در یک عالم ظاهراً بی فایده و بی مصرف باشند

ولی در عالم بعدی شدیداً مورد نیاز خواهند بود.

       مسئله عبادت و ارتباط با خالق و راز و نیاز با او نیز

علاوه بر اینکه در این جهان به انسان آرامش می دهد

و موجب صفای درون و معنویت در زندگی می گردد،

خود ابزاری است که در جهان بعدی یعنی عالم آخرت

برای ادامه حیات و رسیدن به درجات عالی شدیداً مورد نیاز است!!!

چون در جهان آخرت نیز انسان باید برای رشد و کمال و به دست آوردن درجــات عــالی،

تــلاش کند و بهشت را که خــداونـد متعال جلّت عظمته وعده فرموده

خود مهیــــــــــــــــا نماید

و تنها ابزار به وجود آوردن بهشت موعود

اعمال نیک و عباداتی است که در عالــم دنیــا داشته است،

چون در آخرت همه چیز با انرژی و اراده انسان فراهم میگردد

حتی لذت هایی که در قرآن و احادیث به آنها اشاره شده

از راه تماس جسم با جسم نیست

بلکه با نگاه و نیروی ذخیره شده افراد میسر می شود،

بهشت نیز با نیروی ذخیره شده توسط خود انسان ساخته می شود!!!

باری مثال : شما یک گوشی تلفن همراه را در نظر بگیرید،

قبل از اینکه از منزل خارج شوید باید باطری آن شارژ شده باشد

یعنی نیروی مورد نیاز را از منبع اصلی انرژی گرفته و ذخیره کرده باشد

تا بعد از خروج از منزل و در سفر بتواند مورد استفاده قرار گیرد

ولی اگر چنین نیرویی ذخیره نشده باشد یا ذخیره آن کم باشد

در موقع نیــــــــــاز نمی توان از آن استفاده کرد

هرچند دستگاه سالم و آنتن دهی هم کامل باشد!!!

مثال دیگر : دو نفر را در نظر بگیرید که نفر اول در زندگی روزانه خود خیـلی تلاش می کند

و حاصـل تلاش روزانه خود را در پایان مــاه در حساب بانکی خود ذخیــره می نماید

ولی نفر دوم در زندگی خود تلاش کمتری دارد

و یا هرچه کارمی کند هزینه می کند

و در پایان ماه مبلغ کمی در حساب بانکی خود ذخیره مینماید،

یا اصلاً ذخیــــــــــــره ای ندارد !

پس از چند ماه یا چند سال این دو نفر به مسافرت می روند

و در سفر باید از وجوه پس انداز شده در حساب بانکی خود

که بصورت کارت ، همراه آنان است استفاده نمایند،

ظاهراً کارت هر دو نفر مثل هم است

ولی در درون آن تفاوت بسیاری وجود دارد !

در کارت نفر اول مبلغ قابل توجهی اندوخته شده است

و هرجا که نیاز داشته باشد می تواند از آن برداشت نماید

ولی نفر دوم اندوخته چندانی در کارت ندارد

و نمی تواند احتیاجات خود را تأمین و آنچه را که لازم دارد تهیه نماید

و نتیجتاً در سفر با سختی و مشکلات زیادی مواجه خواهد شد

هرچند کارت حساب بانکی او و دستگاه های خود پرداز سالم باشند.

این است که انسان عاقل باید خیـــــــر و صـــــــــلاح خود را در نظر گرفته

و برای سفری که قطعاً در پیش خواهد داشت

اندوخته قابل توجهی در کارت حساب خود ذخیره داشته باشد.

     

در عالم آخرت هم که عالمی وسیــع و لایتنــاهی است ،

بــرای رسیدن به مقــــــامـــــــات بالا،

انســــــان باید قبـل از خـروج از منــــــــــزل دنیــــــــا

انرژی مورد نیاز ( عبادات و اعمال نیک و شایسته ) را

از منبع اصلی انرژی که همانا خداوند متعال جلّت عظمته است

از راه عبادات و ذکر و دعا و اعمال نیک

که مورد رضای خالق باشد کسب نموده و برای خود ذخیره کرده باشد!!


@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


قال رسول الله (ص) :


افضل الاعمال انتظار الفرج ، المنتظر لامرنا


کالمتشحط بدمه فی سبیل الله


بهترین کارها انتظار فرج است ،


کسی که منتظر امر ما باشد مانند این است که


در راه خدا در خون خود غوطه ور شود.

السلام علیــک

یا اباصــالح المهـــدی

 

 برای تعجیل در فرج مبارک امام (ع) دعا کنیم

 

اَللّهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید

سوگنـدهـای قـــــرآنی

[ کلیک کنید ]


[ جمعه 91/12/11 ] [ 5:45 عصر ] [ سـرچشمــه ] [ نظرات () ]

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ســــلام بر امــام جوانی که


در محاصـــره لشکـــر به شهـــادت رسید

 


ســـلام بر امام حسن عسکری

 

نام مبارک : حسن


کنیـــه : ابو محمّــد


القاب شریف : عسکرى، زکى، خالص، صامت، سراج، تقى


[به امام حسن عسکرى(ع) و امام على النقى(ع)

و امام محمد تقى(ع) ، ابن الرضا نیز می گفتند.]

 

مقـــام : معصوم سیزدهم و امام یازدهم شیعیان

 

تاریخ ولادت: هشتم ربیع الثانى سال 232 هجرى


همچنین چهارم و دهم ربیع الثانى نیز نقل شده است.

در مورد سال تولد ایشان نیز برخى گفته ‏اند که 231 هجرى بوده است.


محل تولد: مدینــــه منــــوّره


نام مادر: حُدیث، که او را جدّه نیز می گفتند


برخى نام او را سلیل و برخى دیگر، سوسن نقل کرده ‏اند.

این بانوى پاکیزه، که در عصر خویش از بهترین زنان عالم بوده

و مفتخر به همسرى ذریه پیامبر اکرم(ص) است،

در ولایت خویش پادشاه زاده بود.

امام هادى(ع) در شأن او فرمودند:

سلیل، دور از هر آفت، پلیدى و آلودگى است.


مدت امامت:


از سال 254 تا سال 260 هجرى، نزدیک به شش سال


تاریخ و سبب شهـــــــادت :


هشتم ربیع الاول سال 260 هجرى،


در سن 28 (یا 29) سالگى،

 

به وسیله زهرى که معتمد عباسى به آن حضرت خورانید.


محــــل‏ دفن:


سامرّا ( عراق‏ )، در جوار مرقد پدرشان، امام‏ هادى(ع)

 

نام همسر : نرجس (صیقل)


تعداد فرزند : یک فرزنـــــــــــد ،

 

( که عصاره همه ی فرزنــــدان آدم است )


ابوالقاسم، م ح م د ، صاحب الزمان(عج)


امام زمان(ع) تنها فرزند امام حسن عسکرى(ع) هستند


امام عسکرى(ع) تولد و زندگىِ تنها فرزندشان را


بر بیگانگان پنهان نگه می داشتند


تا از سوى دشمنان و مزدوران خلیفه ‏آسیبى به ایشان نرسد


محل اقامت :

اول مدینه و سپس در شهر سامرّا


در خانه ای در محاصره نظامیان بنی عباس بود


همین محلی که فعلاً حرم مطهر عسکریّین (ع)


 و سرداب مقدس محل غیبت امام مهدی [عج] است

 

و امّـــا شهـر سـامـرّا 

 شهـر سامرّا در 124 کیلومتری شمال بغـداد در شـرق رودخانه دجـلـــه قــرار دارد.

این شهـر دارای دو ویـژگی خاص میباشد:  

اول اینکه بارگاه ملکوتی دو امام معصـوم ( امام هادی عله السلام و امام عســکــری عـلیه السلام ) در این شهـر قــرار دارد.

دوم اینکه زادگاه و محل زندگی و محل غیبت قائم آل محمد (عج) میباشد.

تاریخ بنای این شهـر مربوط است به زمان خلافت معتصم عـباسی سومین فـرزند هارون الرشید که در سال 218 هجری پس از مأمون به خلافت رسید. او در سال 221هـ  به محل سامرّا که به سُـرَّ مَن رَای شهـرت داشت رفـت و سپاه چند صد هـزار نفـری خود را به آن منطقه منتقل نمود که به همین عـلـت آنجا را عـسکــر یا معـسکـر نامیدند و امام حسن عسکـری(ع) را هم چون اجباراً از مدینه  به این محــل آوردند و در محاصره نظامیان قرار دادند ، ایشان را عـسکـری میخواننـــد.

چند سال بعـد متوکل خلـیفه دیگــر، مسجـد جامع کبیر سامرا را بنا کـرد و برای مأذنه آن بــرج معـروف «مـلــویــه»را احــداث نمود. سپس در سال 245 هجری در نزدیکی سامرا شهـرک جدید جعـفـریه یا متوکلیه را بنا نمود و در این شهـر برای خود قصـر زیبائی ساخت که به قصـرلـؤلـؤ معــروف بود، متوکل نهایتاً در این قصر به ضرب شمشیر غلامانش از پای درآمد و شهر جـدیــد و کاخ زیبایش به گــورسـتــان وی مبدل شد که خـرابه های آن در نزدیکی سامرا نمایان است. درسال 278 معتمد خلیفه وقت بار دیگـر بغـداد را پایتخت قـرار داد. در این مدت کوتاه 8 نفـر از خلفای فاسق بنی عـباس در سامرا بر جهان اسلام خلافت و حکمرانی کردند و دو تن از امامان بـزرگـوار شیعه « امام هـادی (ع) و امام عسکری (ع) » را در این شهـر به شهادت رساندند و غیبت دوازدهمین امام معصـوم شیعه حضرت حجة ابن الحسن المهــدی ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه در این شهـر آغـاز شــد که برای یافتن و کشتن ایشان نیز تلاشهای فراوان و پیگیری نمودند اما به خواست خداوند هرچه بیشتر جستند کمتر نشانی از ایشــان یافتنـد.

وقتی برای اولین بار به سامرا مشرف شدم ، از شوق دیدار حرم مطهر عسکریّین اصلاً متوجه نشدم که از خیابان یا شهری عبور میکنم ، دائم چشمم به اطراف بود تا گنبد و بارگاه ملکوتی ائمه معصوم و مظلوم مان را ببینم ، تا اینکه اتوبوس در یک محوطه جلو کوچه ای که به حرم می رفت متوقف شد ، آنجا سرویس بهداشتی بود و تجدید وضو نمودم و بعدها فهمیدم که هنگام وضو انگشتری درّی که در نجف مقابل حرم امیرالمؤمنین علیه السلام خریده بودم را جا گذاشتم ! در کوچه نسبتاً عریضی که آنها آن را خیابان می نامند پیاده به راه افتادم ، شاید حدود یکی دو کیلومتر بود ، کوچه ای غبار گرفته و نظافت ندیده ! تا اینکه جلو حرم رسیدم ، در ذهنم حرمی بود که در فیلمها و عکسها دیده بودم ! شوکه شدم ! یادم آمد که مزدوران بیگانه گنبد و بارگاه را بمب گذاری و تخریب کرده اند ! به شدت متأثر شدم ، اذن دخول و شرفیابی به حرم مطهر که بجای مرقد یک مرقد موقتی با پوشش پاچه سبز گذاشته بودند ، زیارت و نماز و رفتن به سرداب مقدس و زیارت مولایمان صاحب العصر و الزمان امام مهدی (عج) . برای انجام همه اینها کمتر از دوساعت وقت بود که تمام شد ! و همچنان در حسرت دیدار مجدد!!!

بازسازی حرم و گنبد و گلدسته ها ادامه داشت.

 

 


تعدادی از اصحاب و یاران معروف امام عسکری (ع):

 
1. احمد بن اسحاق اشعرى.

 
2. احمد بن محمد بن مطهر.


3. اسماعیل بن على نوبختى.


4. محمد بن صالح همدانى.


5. عثمان بن سعید عمروى.


6. محمد بن عثمان عمروى.


7. حفص بن عمرو عمروى.


8. ابوهاشم، داود بن قاسم جعفرى.


9. احمد بن ابراهیم بن اسماعیل.


10. احمد بن ادریس قمى.


در برخى منابع، تعداد اصحاب و یاران امام حسن عسکرى(ع)

بیش از صد نفر ذکر شده است. 

 

زمامداران معاصر امام عسکری (ع) :


1. متوکل عباسى (232 - 247ق.).

 
2. منتصر عباسى (247 - 248ق.).


3. مستعین عباسى (248 - 252ق.).


4. معتز عباسى (252 - 255ق.).


5. مهتدى عباسى (255 - 256ق.).


6. معتمد عباسى (256 - 279ق.).


از میان خلفاى مذکور، تنها منتصر عباسى، فرزند متوکل


به امام هادى(ع)، امام‏ حسن عسکرى(ع) وعلویان و شیعیان


آزارى نرساند و در ایام خلافت کوتاه مدت خویش


احسان و خدمات شایانى به آنان نمود


که در مقایسه با ستمکاری ها و تعدیات سایر خلفاى عباسى ناچیز است.

 

رویدادهـــاى مهـــم:


1. وفات ابوجعفر، محمد بن على، برادر امام حسن عسکرى(ع) در سنین جوانى و تألّم شدید امام(ع) در مرگ او.


2. مسمومیت و شهادت امام على النقى(ع)، پدر امام  عسکرى(ع)، در سال 254 هجرى، به دست معتمد عباسى.


3. بازداشت و زندانى شدن مکرر امام حسن عسکرى(ع)، در دوران حکومت مستعین، معتز، مهتدى و معتمد عباسى.


4. نفرین امام(ع) بر معتز عباسى، در زندان، و تأثیر آن در خلع معتز و کشته شدنش به دست سرداران ترک.


5. حساسیت خلفاى بنی عباس، معاصر امام ‏حسن عسکرى(ع)، درباره‏ تولد و زندگانىِ حضرت‏ مهدى منتظر(عج) و تلاش براى پیدا کردن و از بین‏ بردن آن‏حضرت.


6. مسمومیت و شهادت امام حسن عسکرى(ع)، توسط معتمد عباسى، در سال 260 هجرى. 

 

 

میـــلاد اباالمهـــــــــدی


امام حسن العسکری علیه السلام مبارک

 

##########################################

 

و امّـــــــا مشکلات مـــــا !

 

همه مشکلات ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمان

محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

السلام علیــک

یا اباصــالح المهـــدی

 

پس برای تعجیل در فرج مبارکشان زیاد دعا کنیم

 

اَللّهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم

 


[ پنج شنبه 91/12/3 ] [ 8:18 صبح ] [ سـرچشمــه ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 37
کل بازدیدها: 710260
*