سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
* لینک دوستان

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی ابن ابیطالب

شفـاعت تمـام اهـل محشــر

نوشته اند که روزی امیـر مؤمنان صلوات الله و سلامه عـلیـه با عده ای از اصحاب پشت دروازه کوفه نشسته بودند،

آن حضرت نظر به نقطه ای فرموده و گفتند آیا آنچه را که من می بینم شما می بینید؟

گفتند نه یا امیرالمؤمنین!

فرمودند: دو نفـر را می بینم که جنازه ای را روی شتری به این سمت می آورند و تا اینجا برسند سـه روز راه است.

روز سوم حضرت عـلی(ع) و یاران نشسته بودند، شتری که جنازه ای بـر آن بود و دو نفـر همراه آن بودند نمایان شد،

سئوال کردند این جنازه کیست؟ شما کیستید و از کجا می آئید؟

عـرض کردند: ما اهـل یمن هستیم و این جنازه پدرمان است که وصیت کرده او را به عراق انتقال و در نجفِ کوفه دفـن کنیم.
( در آن زمان کوفه شهری بزرگ و مرکز خلافت بود و نجف بیابانی نیزار بیش نبود! )

پرسیدنــد آیا سببش را میدانید؟

گفتند: بـلی، پــدرمان می گفت :

آنجا کسی دفـن میشود که اگر بخواهـد تمام اهــل محشر را شفاعـت کند می تواند!

حضـرت فرمودنـد: راسـت گفتــه،

پس دو مرتبه فــرمودند:

والله مـن همــان مــرد هستــم

***********************************

صد رهم ار به آستین دور کنی ز آستان

دستم  و  آستین تــو رویم و  آستان تو 

**************************************************

و امّا صـــاحب جنـــازه :

این شخص صـافی صفــای یمانی نام داشته و مقبره او در مسجـدی به همین نام درکـنــار دریای نجــف روبروی حـرم مطهّــــر حضــرت عـلی(ع) قــــرار دارد.

************************************

میــلاد با سعادت و موفورالسرور یگانه مولـود کعبـــه

ابا الائمه ، سیّـد و ســرور و مـولای مؤمنـان ،

حضـرت علـــی ابن ابیطالــب

امیرالمؤمنین علیه السلام

مبـــــارک


[ دوشنبه 91/3/15 ] [ 8:35 صبح ] [ سـرچشمــه ] [ نظرات () ]

روزها می گذرد حادثه ها می آید

انتظــار فــرج از نیمــه خــرداد کشم

 شربتی از لب لعلش نچشیدیم وبرفت

روی مه پیکــر او سیـــر ندیدیــــم و برفت

گویی ازصحبت ما نیک به تنگ آمده بود

بار بربست و به گَـرَدش نرسیدیم و بـرفت

با تسلیت ایام ارتحال ملکوتی بت شکن زمان ، بنیانگذارجمهوری اسلامی

حضرت امام خمینی قدّس سرّه الشریف ،

غزل [حسن ختــام ] آن فقید سعید را به دوستان و پیروان آن امام بزرگوار تقدیم می نماید

*********************

الا یا ایهــا السـاقی زمی پرسـاز جـامـم را

که از جانم فرو ریزد هــوای ننگ و نامــم را

ازآن می ریز درجامم که جانم را فـنــا سـازد

برون سازد ز هستی هستــه نیـرنگ و دامم را

ازآن می ده که جانم را ز قـیـد خود رها سازد

بخـود گـیرد زمامم را فــرو ریــزد مقــامــم را

ازآن می ده که درخلوتگـه رندان بی حـرمت

بهـم کـوبــد سجــودم را بهــم ریزد قـیـامم را

نبودی درحـریــم قـــدس گل رویان میخــانــه

که از هـر روزنی آیـم گـُلی گیـرد  لجــامــم را

روم درجــرگــه پیــران ازخـود بی خـبـر شاید

بــرون سازنـد از جامــم به می افکار خـامـم را

تو ای پیک سبک باران دریای عـــدم از مــن

به دریـــادار آن وادی رسـان مدح و سلامم را

بساغــرخـتـم کردم این عـدم اندرعـدم نامه

به پیـرصـومعه برگــو ببین حسن خـتـامم را


[ جمعه 91/3/12 ] [ 10:29 صبح ] [ سـرچشمــه ] [ نظرات () ]

بسم الله الرحمن الرحیم

..... و خداوند در آغاز خلقت ابتدا نور محمد (ص) و علی (ع)  را بصورت یک نور واحد آفرید و آن نور را در صلب حضرت آدم (ع) قرار داد ، و این نور از اصلاب شامخه و ارحام مطهره به عبد المطلب رسید ، در آن جا این نور به دو شاخه تقسیم شد ، یک شاخه در صلب عبدالله ابن عبد المطلب و یک شاخه در صلب ابوطالب ابن عبدالمطلب قرار گرفت ، این نور از عبدالله به وجود مبارک محمد (ص) منتج شد و از ابوطالب  وجود مبارک علی (ع) به ظهور رسید ، این دو نور در کنار هم بودند تا اینکه با ازدواج علی (ع) با فاطمه (س) مجددا به یکدیگر متصل و نتیجه آن وجود مبارک امام حسن مجتبی (ع) و امام حسین (ع) حاصل گردید ، با ازدواج امام علی ابن الحسین (ع) [ امام سجاد] با فاطمه بنت الحسن (ع) ، وجود مبارک امام محمد ابن علی الباقر (ع)  پا بعرصه دنیا نهاد ، سپس این نور از امام باقر به امام صادق (ع) و بعد به امام کاظم (ع) و بعد به امام رضا (ع) و بعد به امام جواد (ع) و بعد به امام هادی (ع) و بعد به امام حسن العسکری (ع) منتقل و سپس وجود مبارک و نازنین منجی عالم بشریت حضرت حجت ابن الحسن المهدی روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه پا به عرصه گیتی گذاشت .

 اگر وجود مقدس این نور نبود زمین اهلش را فرو می برد ، چنانکه امام معصوم (ع) فرموده اند : لَو لاالحجة لساخت الارض باهلها ( اگر حجت خدا بر روی زمین نبود زمین اهلش را فرو می برد)

به امید روزی که این نور مقدس ( وجود مبارک امام عصر عج ) هرچه زودتر ظهور نمایند و جهان را از ظلم و ستم بیدادگران پاک و حکومت واحد جهانی را بر مبنای عدالت و توحید بنا نمایند . انشا ء الله تعالی

 ضمنـا بنـا به توصیــه بعضی دوستـان  ، در خصوص توضیح در مـورد نحـوه تهیــه طـــرح شجــــره طیبــــه از آدم (ع) تا خاتــــم (ع) توسط اینجانب ، لطفاً به توضیحاتی که در ذیل طرح در مورد منـــابع و مدت زمـــان تهیــه طـــرح آمـــده ، و نیز توضیحات ضروری که در برخی موارد ( لابلای طرح ) ، داخل کادرها درج گردیده است عنایت فرمائید .

منــابــــع و مآخـــــذ : در بیست و پنجمین سالگرد ارتحا ل پدر بزرگوارم

مرحوم ملا غلامرضا ترابی ولد صالح مرحوم حاج محمد ابن حسین ابن کاظمعلی 

ابن ملا نورالدین ابن ملا کاظم زارچی ( ره ) پس از حدود پنج سا ل مطالعه

و تحقیق و استفاده از منــــابــــع و مـــاخـــــذ مختلـــــف ازجمله :

تاریخ شیعه و فرقه های اسلام , روضة الصفا , تاریخ طبری , تاریخ مختصرالدول ,

نهج البلاغه , منتهی الامال و سایر کتب تاریخی این طرح به اتمام رسید. 

امید است مورد استفاده عموم , مخصوصا علا قمندان به تاریخ اسلام قرار گیرد

( با هدیه صلوات بر محمد و آل محمد )

توضیـــــح : در ادامــه نشــر شجــــره طیّبــــه از آدم (ع) تا خاتــم (ع) [ طــرح فــوق ] در این وبلاگ ، در نظر است  نمـــودارهایی از نام همسران و فرزندان عبد المطلب ، پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) نیز در همین وبلاگ درج و به نظر علاقمندان به تاریخ اسلام و شیعه برسد ،  پست ها و نمودارهای بعدی را ملاحظه فرمائید .

نمودار بعـــــدی : شجره طیبه 2 ـ عبدالمطلب ( کلیک فرمائید )


[ شنبه 91/3/6 ] [ 7:17 صبح ] [ سـرچشمــه ] [ نظرات () ]

بسم الله الرّحمن الرّحیم

کز دیو و دد ملولم و انسـانم آرزوست !

جوانی که دارای اختلال حواس است در معیت مادر و افراد دیگری به زیارت ثامن الائمه حضرت امــام علی ابن موسی الرضـــا علیه السلام می رود ،


این جوان بعلت ازدحام جمعیت ، در حرم از افراد کاروان جدا و نهایتاً در شهر بزرگ مشهد گم میشود ،

با اعلام خبر گم شدن امیر... چند نفر از برادران و اقوام به مشهد رفته و با چاپ عکس او ، و اعلام شماره تلفن در ذیل آن ، و نصب عکس در معابر و جلو بعضی مغازه ها ، به جستجوی وی می پردازند ،

بدیهی است که مراتب به قسمت گم شدگان حرم و نیز به ارگانها و مراجع ذیربط در مشهد اطلاع می دهند ،

جوان که عکس خود را بر روی دیوارها و شیشه مغازه ها می بیند به مغازه داران می گوید :

این عکس من است ، مگر من مرده ام که عکسم را چاپ کرده اند؟ !

ولی مغازه داران به او و حرفهایش اعتنایی نمیکنند! در حالیکه مردانگی و جوانمردی و وظیفه اسلامی و دینی و انسانی حکم میکند که آنها می بایست آن جوان را نزد خود نگاه داشته ، فوراً بستگانش را از طریق تلفنی که ذیل عکس اعلام کرده بودند مطلع نمایند ، ولی هیچ یک از آنها یک جو جوانمردی به خرج نداده و از یک تلفن هم مضایقه می نمایند !!!  

جوان 5 شبانه روز در خیابانهای اطراف حرم با گرسنگی و خستگی گذرانده و خانواده اش نیز در همان اطراف در جستجویش بودند!

پس از 5 شبانه روز جوان با پای پیاده از شهر خارج و تا عوارضی خروجی مشهد می رود ،

آنجا اتوبوسی متوقف و برای سوار کردن مسافر برای شهری که اتفاقاً شهر محل سکونت جوان بوده مسافران را صدا می زنند !

جوان با شنیدن نام شهر خودش می فهمد که باید به آن شهر برود لذا سوار اتوبوس می شود !

پس از طی مسافتی کمک راننده برای گرفتن کرایه از مسافر یا مسافرین تازه وارد به آنها مراجعه مینماید ،

جوان می گوید کرایه دیگر چیست ؟ میگویند پول بده ! او میگوید من پول ندارم ! من مادرم را در مشهد گم کرده ام !

ولی راننده و کمک راننده اصرار برگرفتن کرایه یا پیاده شدن او از اتوبوس می نمایند ! او هم مقاومت میکند و پیاده نمیشود ! آنها به کمک چند نفر از مسافران به زور جوان را از اتوبوس به بیرون پرتاب میکنند و می روند !!! ( زهی نامردی و نا مسلمانی )

آیا در بین مسافران اتوبوس یک نفر مـرد یا جوانمـرد پیدا نمی شد تا کرایه این جوان را تقبل و او را به شهـــرش و خانواده اش برساند ؟!!!

آیا  کمترین وظیفه راننده اتوبوس این نبوده که جوان را به اولین پاسگاه پلیس تحویل دهد و او را در بین راه از اتوبوسش بیرون نیاندازد ؟

به هرحال جوان راه نزدیکترین روستا که بچشم میخورده را در پیش میگیرد و شبانگاه به آن روستا می رسد ، برخی او را به خانه دهیار برده و دهیار نیز با مهربانی ، جوان را تحویل گرفته غذا میدهد و جایی برای استراحت شبانه !

همان شب دهیار به قسمت گم شدگان حرم تلفن زده و موضوع پیدا شدن یک جوان بنام امیر... را به آنجا اطلاع می دهد ولی پاسخ دهنده تلفن از گم شدن فردی با آن مشخصات اظهار بی اطلاعی می نماید !

جوان شب را در منزل دهیار مهربان می خوابد ، روز بعد مجدداً دهیار به قسمت گم شدگان حرم زنگ می زند و با اعلام مشخصات جوان از آنها برای پیدا نمودن خانواده جوان استمداد می نماید ،

با توجه به تغییر شیفت کاری پرسنل شب با روز ، مسئول مربوطه میگوید درست است این جوان چند روز است که مفقود شده و خانواده اش در جستجوی او هستند !

و خلاصه از این طریق جوان به خانواده اش تحویل می گردد.


گم شدن در این شهر بزرگ هم عالمی است که تا کسی به آن نرسد عمق مشکل را درک نمی کند ! چه رسد به کسی که دارای اختلال حواس باشد و جز نام خود چیزی بیادش نیاید !!

ضمن تشکر و قدر دانی از آن دهیار مهربان و وظیفه شناس و انسان ! و آرزوی سلامتی و موفقیت روز افزون برای آن دهیار مــــرد ( به معنی واقعی کلمه جوانمرد )،  

این جاست که به عمق مفهوم شعر زیبای مولانا پی می بریم :

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

بگشای لب که قنــد فراوانم آرزوست

ای آفتــاب حسن برون آ دمی ز ابـــر

کان چهره ی مشعشع تابانم آرزوست

گفتی بناز بیش مرنجــان مــرا بــــرو

آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست

آن دفع گفتنت که برو شه بخانه نیست

آن نــاز و بـاز تنـــدی دربـــــانـــم آرزوست

زین همرهان سست عناصــر دلم گرفت

شیــر خدا و رستم دستـــانم آرزوست

زین خلق پر شکایت گریــان شـدم ملـول

آن های و هوی و نعره ی مستانم آرزوست

والله که شهر بی تو مـــرا حبس میشود

آوارگی کـــــوه و بیــــابـــانــــم آرزوست

یک دست جام باده و یک دست زلف یار

رقصی چنین میانه ی میـــدانم آرزوست

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر

کز دیــو و دل ملولم و انســـانم آرزوست 

گفتند یافت می نشود گشته ایـــم مـــــا

گفت آن چه یافت می نشود آنم آرزوست


[ دوشنبه 91/3/1 ] [ 11:6 صبح ] [ سـرچشمــه ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 25
بازدید دیروز: 34
کل بازدیدها: 710954
*