سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
* لینک دوستان

بسم الله الرحمن الرحیم 

رحمت برای جهانیان  

 

اَللّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّم وَ زِد وَ بارِک

عَلَی النَّبِیِّ الاُمِّیِّ العَـرَبِیِّ الهاشِمِیِّ

القُـرَشِیِّ المَکِّیِّ المَدَنِیِّ البَطحِیِّ التَّهامِیِّ،

اَلسَّـیِّـدِ البَهِیِّ ، اَلسِّـــراجِ المُضِـــیءِ،

اَلکَوکَبِ الدُّرِّیِّ ، صاحِبِ الوِقارِ وَالسَّکِـینَــه،

اَلمَدفُـونِ بِاَرضِ المَدِینَـه، اَلعَبدِ المُؤَیَّدِ،

وَالـرَّسُـولِ المُسَدَّدِ ، اَلمُصطَفَیَ الاَمجَدِ،

اَلمَحمُودِ الاَحمَدِ ، حَبِیبِ اِلهِ العالَمِینَ،

وَ سَیِّدِ المُرسَلِینَ ، وَ خاتَمِ النَّبِیِّینَ،

وَ شَفِیعِ المُذنِبِینَ ، وَ رَحمَةٍ لِلعالَمِینَ،  

اَبِی القاسِمِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ،

اَلصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلَیکَ وَ عَلی آلِکَ یا اَبَالقاسِم،

یا رَسُولَ الله، یا اِمامَ الرَّحمَة، یا شَفِیعَ الاُمَّةِ،

یا حُجَّةَ اللهِ عَلی خَلقِهِ، یا سَیِّدَنا وَ مَولانا،

اِنّا تَوَجَّهنا،وَ استَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلَی اللهِ،

وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا،

فِی الدُّنیا وَالاخِرَةِ،

یا وَجِیهاً عِندَاللهِ اِشفَع لَنا عِندَاللهِ 

 

میلاد مسعود ختم رسل ،

شفاعت کننده ی سرِ پل ،

 

همه خارند و او گل ،

همه جزء اند و کلّ ،

 

عصاره ی خلقت و ختم نبوت ،

حضرت ختمی مرتبت ،

 

محمّد ابن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم

 

بر همه ی مسلمانان مبارک

 

 

میلاد سراسر نور و رحمت و برکت

ششمین پیشوای هدایت

و هشتمین خورشید عصمت و طهارت ،  

حضرت امام جعفر ابن محمد الصادق

علیه السلام  

بر همه ی دوستان و شیعیان آن حضرت مبارک

اََللهُمَّ صَلِّ و سَلِّم و زِد وَ بارِِک عَلَی السَّیِّدِ الصّادِقِ الصدیقِ ،

اَلعالِمِ الوَثِیقِ ، اَلحَلِیمِ الشَّفِیقِ ، اَلهادِی اِلَی الطَّرِیقِ ،

 اَلسّاقِی شِیعَتِهِ مِنَ الرَّحِیقِ ، وَ مُبَلِّغِ اَعدائِهِ اِلَی الحَرِیقِ ،

صاحِبِ الشَّرَفِ الرَّفِیعِ ، وَالحَسَبِ المَنِیعِ ، وَالفَضلِ الجَمِیعِ ،

 اَلشَّفِیعِ ابنِ الشَّفِیعِ ، اَلمَدفُونِ بِاَرضِ البَقِیعِ ، اَلمُهَذَّبِ المُؤَیَّدِ ،

 اَلاِمامِ المُمَجَّدِ ، اَبِی عَبدِاللهِ جَعفَرِ ابنِ مُحمَّدِ،

صَلَواتُ اللهِ وَ سَلامُهُ عَـلَیـهِ،

اَلصَّـلـــــوةُ وَ السَّــــلامُ عَـلَیکَ یا اَباعَبدِاللهِ،

یا جَعفَرِ ابنِ مُحَمَّدٌ ، اَیُّهَا الصّادِقُ، یَابنَ رَسُولِ اللهِ،

یَابنَ اَمِیرِالمُؤمِنِینَ ، یا حُجَّةَ اللهِ عَـلی خَـلقِـهِ،

یا سَیّــِدَنا وَ مَـولانا، اِنّا تَوَجَّهـنــا وَ استَشفَعـنـا

وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلَی اللهِ،

وَ قَـدَّمناکَ بَینَ یَـدَی حاجاتِنا فِی الدُّنیا وَالاخِـرَة،

یا وَجِیهَاً عِـندَاللهِ اِشفَــع لَنا عِـنـــدَالله 


[ شنبه 92/10/28 ] [ 9:22 صبح ] [ سـرچشمــه ] [ نظرات () ]

بسم الله الرحمن الرحیم

 

35 سـال قبـل در چنین روزی 

  1357/10/19

شهید حاج محمّـد تـرابی

 

 

در شهر کاشمر با شلیک گلوله عوامل رژیم سفاک پهلوی

به درجـــه رفیــــع شهــــــادت نائل آمد

        

الهــی؛ آنچـه برمــا آراسـتــی خـریـدیـم، 

و ازهـر دو جهـان محبت و جـامـه بـلا بریـدیـم 

و پـرده عافیت دریـدیم، آنگاه به لقـایت رسیدیـم


 

آن کس که تو  را شناخت  جـان را چه کند ؟  

فـرزنـد و عیـــال و  خانمــان را  چــه  کنــد ؟ 

دیــوانـــه کنــی هـر دو جهـــانــش بخشـی

دیوانـه  تـــــو  هر دو جهـان  را چـــه  کنــد ؟ 

 

 

شهـیــد والا مقــام حاج محـمّــد تــرابی   درتاریخ نهم اسفـنــد ماه 1306شمسی  درسرچشمه زارچ از توابع استان یــزد دیده به جهان گشود، پدرش مرحوم ملا غلامرضا ترابی. روحانی وارسته ای از طبقه متوسط جامعه بود که شـغــل اصـلـیش کشاورزی و دامداری بود و روحانیت را، و نیز برپا کردن  مجالس ذکـر و یــاد اباعـبـدالله الحسین(ع) و امور خیر و عام المنفعه مانند احداث و تعمیر مسجـد و حسینیه و آب انبار را براساس علاقه و اعـتقـادات خود انجام میداد

 

شهـیـد دوران کودکی و تحصیلات قدیمه را درکنار پــدر بزرگــوار خود گـذرانـد، و روحیه سخت کوشی و نیز علاقمندی به اسلام  و خاندان پیامبر(ص) و ائمه طاهرین(ع)، و دفاع از حق، روز بروز در او تقویت میشد،  به همین سبب از معـلـومات سیاسی اجتماعی خوبی برخوردار بود و با سخـنـرانی در مجالس خصوصی و عمومی به روشنگری مردم و دوستانش می پرداخت، و این روحیه حــق طلبی و بینش سیاسی بود که او را به مبارزه  با رژیم شاهنشاهی کشانید، و عـلیـرغـم تذکرات و اخطارها و تهـدیدهای مسئولین نظام حتی یک لحظـه هم دست از مبارزه برنداشت،

این انقلابی مبارز در سال 1337 با مهاجرت به کاشمر، آن شهــر را برای اقـامت انتخاب و تا آخـرعمــرشــریفــش درآن شهر سکونت، و با داشتن مغازه ای در مرکز شهـر جزو  بازاریان متدین و متعهــد آن شهـر شناخته شده، صداقـت، تدیّن، نیکنامی، امانتــداری و رازداری این شهید عزیز که شیفته امام خمینی و مشتاق دیدار این یار دیرین بود بزودی زبانـزد خاص و عام گردید،

ایشان در سال 1350 به زیارت خانه خدا و انجام مناسک حج تمتع موفق، و در آن سفــر روحانی در کنار جبــل الرحمه از مولایش حسـیــن (ع) سرمشق مبارزه و جهاد گرفت، و با امام شهـیــدان میثــاق خون امضاء و پس از بازگشت از حج ، سرسخت تر و پرتلاش تر از قبل به افشاگری جنایات رژیم شاهنشاهی و مبارزه بی امان با آن دستگاه جبار و خون آشام پرداخت،

با شروع نهضت اسلامی ملت ایران، شجاعانه پرچم انقلاب را بدوش گرفته پیشاپیش جمعـیـت تظاهــرکننده حرکت می کرد، او بارها مورد تعـقیب و بازخواست و تهدید مأمورین دولتی قــرارگرفته ولی بعـلـت وجهه مردمی که داشت او را رها میکردند، تا عاقبت با نقـشــه ای مزورانه او را در تظاهـــرات مورخ10/19/ 1357 درحالیکه پیشاپیش جمعیت بود هدف گلوله قرار داده و به شهــــادت رساندند.

شهادت ایشان نقطه عطفی در مبارزات مردم کاشمـر شـده، سرفصل جدیدی در مبارزات مردم این شهـر عـلـیـه رژیم ستمشاهی گشود ، چنانکه در مراسم تشییع جنازه وی مردم با فـریادهای خروشان عـلیـه رژیم شعـار میدادند. ادامه همین مبارزات مردمی به رهبری داهیانه رهـبــر فـقیــد انقـلاب اسلامی حضــرت امــام خمیـنی (ره)  موجب تحقـق اراده خـداونــدی مبنی بر حاکمیت اســلام و مستضعفین گردیده، انقــلاب اســلامی به پیروزی رسید و مراسم اربعـیـن شهید معـظـم که تربت پاکش در سالن امام زاده حمز‌ه ابن موسی(ع) در شهر کاشمر میباشد، در اولین هفته بهـار آزادی برگزار شد.

در مجلس بزرگداشت این شهید  که اولین شهید زادگاهش شهر زارچ میباشد، و در اوائل بهمن ماه  1357 در مهدیه سرچشمه زارچ برگزار شد ، علاوه بر مردم زارچ ، گروه های زیادی از اقشار مختلف مردم یزد نیز بصورت راهپیمائی و تظاهرات علیه رژیم شرکت نمودند که حضور این جمعیت عظیم و خروشان موجب وحشت نیروهای پلیس گردیده، ژاندارمری بحالت آماده باش درآمده ، اطراف مهــدیـــه را در محاصره خود گرفتند

سرلوحه زندگی این شهید بزرگوار حدیث شریفی از مولایش امام عـلـی (ع) بوده که در دفترچه یادداشتش نوشته و پیوسته ورد زبانش بود: (( فرد یا جامعه ای که از جهــاد روی بگــرداند خـداونـد آن فــرد یا  جامعه  را به ذلّـت و خـــواری مبتـــلا می ســازد ))

                        روحش شاد و یـادش  گرامی باد

 

گرامی داشت شهید معظم حاج محمد ترابی را

در این یادداشت نیز ملاحظه فرمائید( کلیک کنید) کوی تقــوی


شــــــــادی روح شهـــــدا ؛ الفاتحــــــة مع الصلـــــوات


[ پنج شنبه 92/10/19 ] [ 12:1 عصر ] [ سـرچشمــه ] [ نظرات () ]

بسم الله الرحمن الرحیم

 

عاشقی که هرگز معشـوق را ندید!

 

مرقــد اویس را در بایکان از استان سیرت ترکیه

 

* یکی از چهارمین فرد ممدوح از زهاد ثمانیه در اسلام 

* دوستى دو جانبه میان پیغمبر صلى الله علیه و آله و اویس قرنی 

* شوق دیدار محبوب و شادیِ رسیدن به دیار دوست

* یکی از اکابر تابعین و از حواریون حضرت امیرالمومنین علیه السلام

 

* شهـــادت در آغـــوش محبــوب و مولایش

در تاریخ آمده است : اُوَیس قَرَنِی در یمن زندگی میکرد، پیامبر(ص) را نادیده شیفته شده بود، ولی با چشم دل و با گوش جان در همان یمن، پیامبر(ص) را می دید و صدایشان را می شنید، و در تمام شادیها و غمهای پیامبر(ص) او هم شاد یا غمگین میشد، حتی روزیکه دندان پیامبر(ص) بر اثر اصابت سنگ کفار قریش شکست، دندان او هم که در یمن بود شکست ! و درست همان دندانی شکست که از پیامبر (ص) شکسته بود !!!

او را مادر پیری بود که می بایست از وی مراقبت نماید، به این علت نمی توانست یمن را ترک نموده به مدینه نزد محبوب خود بشتابد! روزی از مادر اجازه خواست که سفری چند روزه به مدینه بنماید تا محبوبش را از نزدیک ببیند! مادر که رنج فراق را در پسر می دید موافقت کرد برای چند روزی اویس یمن را ترک نماید و مدت را هم مشخص نمود! اویس تدارکاتی برای پرستاری مادر تهیه و او را به یکی از نزدیکان سپرد و با زاد و توشه ای اندک راه سفر را در پیش گرفت، در بیابانی بی آب و علف، آب و غذایش تمام شد،   الاغش از تشنگی و بی غذائی تلف گردید! خودش هم از تشنگی و گرسنگی به حالت اغماء افتاد، شخصی که از آنجا می گذشت او را دید، به او آب داد و کمک کرد تا به مدینه رسید، از شوق دیدار محبوب و شادیِ رسیدن به دیار دوست سر از پا نمی شناخت! وقتی به مسجد پیامبر(ص) رسید ، متوجه شد که پیامبر(ص) برای سرکشی از مسلمانان اطراف مدینه، در شهر حضور ندارند!!! آه از نهادش برآمد، چاره ای جز صبر نبود، چند روز به انتظار نشست و محبوب نیامد! مهلتی را که مادر تعیین کرده بود به اتمام رسید! اویس برای تخلف نکردن از دستور مادر، علیرغم اشتیاق شدیدی که به دیدن پیامبر(ص) داشت واز راه بسیار دوری با رنج و مشقت طاقت فرسائی آمده بود، محبوب را نادیده، مدینه را به سوی یمن ترک کرد!!!

هنگامیکه پیامبر(ص) به مدینه مراجعت نمودند بوی اویس را در مدینه احساس کردند و فرمودند : انى لاجد نفس الرحمن من قبل الیمن، من بوى خوش رحمانی را از جانب یمن استشمــــام مى کنم.

 اویس پسر انیس یکى از چهارمین فرد ممدوح از زهاد ثمانیه در اسلام است . دوستى دو جانبه میان پیغمبر صلى الله علیه و آله و اویس ضرب المثل است. او در طول مدت عمر نتوانست پیغمبر صلى الله علیه و آله را ببیند ولى چنان شمایل پیغمبر صلى الله علیه و آله را توصیف مى نمود که یاران چند ساله پیامبر صلى الله علیه و آله از آن درمانده بودند

اویس قرنى از اکابر تابعین و از حواریون حضرت امیر المومنین علیه السلام است و در زهد و جلالت شان و رفعت مقام و تقوایش همه مسلمانان اتفاق دارند و کتاب ها مشحون از فضائل اوست .

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند : او راهب این امت است ، و نیز فرموده اند : اویس قبایل بزرگى از ربیعه و مضر را شفاعت مى کند.

اویس همچنان در یمن می زیست و در فراق دوست می سوخت، تا زمانیکه خلافت به مولایش امام علی (ع) رسید .

هنگام عزیمت مولا به صفین برای جنگ با قاسطین، در نزدیکی های صفّین حضرت دستور توقف دادند، بعضی از فرماندهان و نزدیکان امام (ع) گفتند اینجا محل مناسبی برای اتراق نیست، و در معرض کمین دشمن هستیم، حضرت فرمودند: در اینجا از سوی کوفه هزار نفر بما ملحق خواهند شد !

مالک اشتر و ابن عباس که از فرماندهان و نزدیکان امام (ع) بودند متعجب و قدری نگران بودند که چرا امام (ع) فرمودند هزار نفر ! ممکن است کمتر یا بیشتر بیایند ! هنگامیکه لشکر هزار نفری از کوفه آمد مالک و ابن عباس برای اطمینان آن ها را شمردند ؛ نهصد و نود و نه نفر بودند ! گفتند شاید اشتباه کرده ایم و هزار نفری که امام فرموده اند درست است ، لذا نزد امام(ع) رفته عرضه داشتند که لشکر هزار نفری از کوفه آمد ! دستور حرکت صادر فرمائید که در کمین دشمن هستیم ! امام (ع) فرمودند : یک نفر هنوز نیامده و باید صبر کنیم تا او بیاید که دلم برای دیدنش خیلی تنگ شده است ! آنها خیلی کنجکاو شدند که این شخص چه کسی است که امام(ع) برای دیدنش اینقدر اظهار دلتنگی می نمایند ! و لشکر چند هزار نفری را در این محل پر خطر نگه داشته است !  

طولی نکشید دیدند شخصی از دور نمایان شد! به امام(ع) اطلاع دادند، امام (ع) فرمودند : خودش است ، از چادر خارج و به استقبالش آمدند ! تازه وارد را در آغوش گرفتند ! و بسیار نوازش کردند !

او اویــس بود که برای دیدن مولایش و یاری سپاه اسلام آمده بود ! در آغوش محبوب و مولایش بود که تیری از کمین دشمن برای ترور امام (ع) که قبلا طراحی شده بود ، رهـا شد و به پشت اویس نشست ! و بدین سان اویس به آرزوی خود رسیده ،  جانش را فدای امام خود کرد و در آغوش محبوب جان به جان آفرین تسلیم نمود. ]

 اویس در منطقه جنگ صفین مدفون گشت و قبر وى هم اکنون در شهر رقه واقع در 200 کیلومترى حلب و 450 کیلومترى شام نزدیک قبر جناب عمار یاسر واقع شده و زیارتگاه عارفان است. 

مرقــد اویس را در بایکان از استان سیرت ترکیه هم نوشته اند و همچنین در جاده کرمانشاه ـ روانسر در سی و پنج کیلومتری شمال غربی کرمانشاه زیارتگاه مجللی است بنام مرقد حضرت اویس ابن عامر ابن جزء ابن مالک که زیاتگاه مشتاقان و عارفان است

 

گفته اند که در بهشت، خواجه کائنات(ص) از کوشک خود بیرون می آید و گوئی کسی را می طلبد.

خطاب می شود: ای رسول من ! چه کسی را می طلبی !

عرض می کند: اویس را .

ندا می آید که: نگران مباش ، تو او را نخواهی دید، همانگونه که در دنیا او را ندیدی.

عرض می کند: پروردگارا مگر او کجاست؟

فرمان می رسد: فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر ـ کنایه از اینکه در جوار من است.

سؤال می کند: پروردگارا ! آیا او مرا می بیند؟

پاسخ می رسد: کسی که ما را می بیند چه حاجت که تو را ببیند!

هــرم بن حیــان نقــل می کنــد:

چون حدیث زهد او ( اویس ) را شنیدم و دانستم که شفاعت او در درگاه حق پذیرفته است، آرزو داشتم او را بیابم. به کوفه آمدم و او را جویا شدم. ناگاه بر کنار فرات او را یافتم که وضو می گرفت و جامه ی خود را می شست، با اوصافی که از او شنیده بودم، او را شناختم. نزدش رفتم و سلام گفتم. او پاسخ داد و نگاهی به من کرد ، خواستم دستش را بگیرم، نداد.

گفتم: رحمک الله یا اویس و غفرلک ؛ پروردگار تو را بیامرزد و بر تو رحمت آورد ای اویس، چگونه ای؟ و از ضعف حال او گریه بر من چیره شد. او نیز بگریست

و گفت:حیاک الله یا هرم بن حیان ! خدا تو را زندگی دراز دهد، تو چگونه ای و چه کسی تو را به سوی من رهنمون گشت؟

گفتم: نام من و پدر مرا تو چگونه دانستی؟ و مرا چطور شناختی؟ در حالی که هرگز مرا ندیده ای؟

گفت:" نبانی العلیم الخبیر- آن کس به من خبر داد که بر همه چیز دانا و از همه چیز باخبر است ؛ روح من روح تو را شناخت که روح مؤمنان با یکدیگر آشنا هستید.

گفتم: برای من روایتی از حضرت رسول(ص) نقل کن.

گفت: من هرگز او را ندیده ام، اما اخبار او را از دیگران شنیده ام و من نمی خواهم محدث باشم یا مفتی و یا مذکر ( ناقل خبر و حدیث یا فتوی دهنده و یادآوری کننده باشم ) که این شغل من نیست و من به کار دیگری اشتغال دارم.

گفتم: آیه ای از قرآن کریم بخوان تا از زبان تو بشنوم.

گفت: " اعوذ بالله من الشیطان الرجیم" و زار زار گریست. پس گفت: " چنین فرماید حق- تعالی: " و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لا عبین و ما خلقنا هما الا بالحق و لکن اکثرهم لا یعلمون. جن و انس را نیافریدم مگر برای آنکه مرا بشناسند و عبادت کنند و زمین و آسمان ها را بیهوده و عبث نیافریدم، آن ها را جز به حق پدید نیاوردم، اما بیشتر ناباوران این را نمی دانند.

گفتم:" وصیتی دیگر بفرما

گفت:" ای پسر حیان پدرت مرد ، آدم ، حوا ، نوح، ابراهیم ، موسی ، داود و محمد علیهم السلام همه مردند. 

گفتم:" رحمک الله.

گفت من و تو هم از جمله مردگانیم" پس صلواتی فرستاد و دعائی خواند...

وگفت: وصیت من آن است که کتاب خدای عزوجل را سرلوحه ی خود قرار دهی و راه اهل صلاح را پیش گیری و یک آن از مرگ غافل نباشی و چون به وطن خود رسیدی، به قوم و خویشان نیز پند بدهی و از نصیحت و پند به خلق خدا غافل نشوی و از موافقت و همراهی با امت، یک قدم جدا نشوی که ممکن است بی دین بشوی و ندانسته در دوزخ افتی. پس چند دعای دیگر خواند...

و گفت: ای پسر حیان و دیگر مرا نخواهی دید، مرا دعا کن که من نیز تو را دعا خواهم کرد، تو از این سو برو و من از آن سو می روم،

خواستم ساعتی به دنبالش بروم، نگذاشت. او گریست و من گریستم و به دنبال او آن قدر نگریستم تا از نظرم غایب شد و دیگر هرگز او را ندیدم.

و نیز از سخنان اویس است:

السلامة فی الوحده؛ سلامت در تنهائی زیستن است و تنها آن بود که فرد بود در وحدت، و وحدت آن بود که خیال غیر در ذهن وی نگنجد، تا جان به سلامت برد و اگر تنهائی بدین صورت نباشد بیشتر مورد حمله ی شیطان قرار خواهد گرفت و این حدیثی است که: الشیطان مع الواحد و هو عن الاثنین ابعد؛

و نیز گفته است: علیک بقلبک بر تو باد دل تو . یعنی همواره به هوش باشی که دل تو جای اغیار نگردد و غیر از خدای تعالی را در آن راه نباشد.

چه بسیار بودند در مکه و مدینه که پیامبر (ص) را از کودکی دیده و به اخلاق حسنه ایشان آشنا و حتی با ایشان قرابت نسبی و سببی نزدیک داشتند ، ولی به راه اسلام نیامدند و انفاس قدسی این وجود مبارک را درک نکردند و در ضلالت و کفر و کینه و نفاق هلاک شدند. 

با منی در یمنی پیش منی

بی منی پیش منی در یمنی


[ دوشنبه 92/10/16 ] [ 6:59 عصر ] [ سـرچشمــه ] [ نظرات () ]

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ربیع الاول آغاز انحراف در اســـلام

 

 

آنطور که در تاریخ آمده ؛

 پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) در ماه ربیع الاول

پا به عرصه گیتی نهاده

و در همین ماه نیز در خاک پاک روضه منوره آرمیده اند!

در بیست و هشتم ماه صفر چشم از جهان فروبسته

و تا سه روز بدن مطهرشان دفن نشده!

گویا بزرگان مهاجر و انصار با رحلت پیامبر(ص)

در محلی بنام سقیفه بنی ساعده

دور هم جمع شده و به مشاوره و مجادله

در امر تعیین خلیفه و جانشین پیامبر(ص) پرداخته اند!

در حالیکه پیامبر( ص) حدود 70 روز قبل

در اجتماع عظیم غدیر خم در بازگشت از سفر حج

جانشین خود را به امر خداوند تبارک و تعالی

مشخص کرده بودند،

ولی آنهایی که در همان سفر همراه پیامبر(ص) بودند

و نقشه ترور پیامبر(ص) را کشیده

و در صدد اجرای آن بودند

که بحمد الله در این زمینه ناکام مانده

و نزد پیامبر(ص) لو رفته بودند!

از نصب جانشین توسط ایشان ناراضی ،

و قسم یاد کرده و هم پیمان شده بودند

تا نگذارند خلافت رسول الله به اهلش برسد !

همان هایی که بعد ازخطبه غدیریه پیامبر(ص)

جزء اولین نفراتی بودند که

با علی(ع) بعنوان امیرالمؤمنین بیعت کردند!  

[ قسمتی از شرح واقعه غدیر]  

[[ ...... پس از اتمام خطابه طولانی و مفصل پیامبر(ص)

و دستور بیعت به مسلمانان حاضردر مراسم ،

بیدرنگ مراسم بیعت آغاز شد،

و مطابق نقل مورخین،

نخستین کسی که با علی (ع) بعنوان امیرالمؤمنین

سلام و بیعت کرد عمرابن خطاب بود

که جلو آمد و دست داد و گفت :

 اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَمِیرَالمُؤمِنِینَ،

بَخٍّ بَخٍّ لَکَ، اَصبَحتَ مَولایَ

وَ موَلا کُلِّ مُؤمِنٍ وَ مُؤمِنَه،

درود بر تو ای امیرالمؤمنین،

شاد باش که ولیّ من

و ولیّ هر مرد و زن با ایمان شدی،

بعد از عمر ، ابوبکر و سپس سایر مسلمانان

دست بیعت به علی(ع) دادند و ایشان را بجانشینی

و خلافت رسول الله (ص) تبریک و تهنیت گفتند. ]]

  

       [[..... اما چه شد که به محض ارتحال ملکوتی پیامبر(ص) بیعت خود را شکستند و مشمول نفرین پیامبر(ص) (که در واقعه غدیر بیان فرمودند) شدند؟ چیزی نبود جز حسد و حب دنیا و ریاست طلبی و جاه طلبی و یا نبودن ایمان کامل و نفاق درونی آنها ، همانگونه که پیامبر(ص) در واقعه غدیر به آن اشاره فرموده بودند ....]] ..... بعد از تعیین خلیفه در سقیفه ، به در خانه علی(ع) آمدند و ایشان را به بیعت با خلیفه غاصب فراخواندند! علی (ع) که خود جانشین منصوب از طرف پیامبر(ص) به امر خداوند بود دعوت آنها را اجابت نکرد ، سرکرده گروه مهاجم (عمر ابن خطاب) دستور داد هیزم بیاورند، مقدار زیادی هیزم در پشت در خانه انباشته شد! به علی (ع) خطاب کرد ‹ اگر از خانه بیرون نیایی خانه را به آتش میکشم ! ) ..... فاطمه (س) به قصد وساطت پشت در خانه آمد که ناگهان در خانه که در آتش شعله ور شده بود با حمله مهاجمین در هم شکسته شد و دختر رسول الله(ص) بین در و دیوار قرار گرفت ! فشار وارده بر در آن چنان بود که فاطمه (س) فضّه را به کمک طلبید ! .... مهاجمین وارد خانه شدند و لباس علی (ع) را گرفته ، به زور ایشان را به خارج از خانه می کشیدند ! ..... فاطمه (س) با آن حال صدمه دیده دست به دامن علی (ع) انداخت و گفت نمیگذارم ایشان را با این حال به مسجد ببرید! این بود اجر رسالت پیامبرتان(ص) که از شما چیزی نخواست جز رعایت احترام و حقوق اهل بیتش؟... تعدادی از مهاجمین تحت تأثیر قرار گرفته خود را عقب کشیدند ، عمر دید الان است که تمام نقشه هایش نقش بر آب میشود ، لذا به غلامش قنفذ دستور داد فاطمه را از علی جدا کن ! در این هنگام بود که آن ناپاک دست به تازیانه برد و .... ( قلم شرم دارد از نوشتن شرح واقعه) در این حملات ناجوانمردانه بود که محسن فرزند فاطمه (س) شهید شد ! ....

 

 

ای کاش مدینــه در و دیـــوار نداشت

ای کاش فدک این همه اسرار نداشت

فریـــــــاد دل محسن زهـــرا این بود

ای کاش در سوخته مسمـار نداشت

  

عمر به کعبه و نبوت پیامبر(ص) ایمان قلبی نداشت:

در یکی از کتابهای اهل سنت خواندم که خلیفه دوم موقع طواف کعبه و لمس حجرالاسود ، حجر را بوسیده و خطاب به حجر گفته است : « می دانم که نفع و ضرری برای من نداری، ولی چون دیده ام که رسول الله (ص) تو را بوسیده است من هم تو را می بوسم ! » از این سخن چنین استنباط میشود که او به کعبه و خدای کعبه ایمانی نداشته است،

نوشته اند بعد از شهادت اباعبدالله الحسین (ع) ، عبدالله پسر عمر به شام رفت و با یزید ملاقات و از کشتن حسین(ع) به شدت انتقاد کرد.... یزید که از عبدالله ابن عمر بخاطر موقعیت اجتماعیش حساب می برد دستور دادصندوقچه ای آوردند ،گفت ای عبدالله ، آیا خط و مهر پدرت را می شناسی؟ گفت میشناسم، نامه ای را از صندوقچه بیرون آورد و به او داد ، عبدالله نامه را که بخط و مهر پدرش بود خواند و آرام شد و به یزید گفت : من هم همانند پدرم هستم ! خوب کاری کردی که حسین را کشتی !!

در نامه چه نوشته بود ؟ قریب به این مضمون : [..... ای معاویه ؛ هرگز گمان نکنی که من حقیقتاً به محمد ایمان آورده ام ! نبوتی در کار نبوده و محمد خواسته چند روزی بر مردم حکومت کند و بعد آن حکومت را در خاندان خود موروثی نماید! من به قصد بهره جستن در این قضایا ظاهراً به او ایمان آوردم و دیدی که مانع رسیدن به اهدافش شدم ! او یک دختر ضعیف ناتوان را سرور زنان عالم قرار داده بود ولی پس از مرگش من چنان سیلی به او زدم که .... 

 

‹‹ فَلَعَـنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِعَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ...

اَللّهُمَّ خُصَ‏ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى‏، وَابْدَأْ بِهِ اَوَّلاً، ثُمَّ الثَّانِىَ وَالثَّالِثَ وَالرَّابِعَ،

اَللَّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً

 

« پس خدا لعنت کند مردمى را که ریختند شالوده ستم و بیدادگرى‏ را بر شما خاندان .... خدا یا لعن مرا مخصوص گردان به نخستین ستمگر و غاصب حق آل محمد (ص)، و آغاز کن بدان لعن اولى را و سپس دومى و سومى و چهارمى را، پروردگارا لعنت فرست بر پنجمین آنها یزید ابن معاویه

 

بنابراین طبق فرمایش پیامبر(ص) [ مَن رَضِیَ بِفِعلِ قَومٍ فَهُوَ مِنهُم ] هرکس به عمل گروهی راضی باشد پس او هم جزو آنان است پسر عمر هم جزو کشندگان امام حسین (ع) محسوب میشود.

 

در پایان خاطرنشان می سازد همه این وقایع تلخ در اوائل ماه ربیع الاول اتفاق افتاده و همچنین روز هشتم این ماه هم که شهادت امام حسن العسکری و یتیم شدن آقا و مولایمان امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در سن 5 سالگی بوده ، لذا ماه ربیع الاول هم که بهار ماه ها نامیده شده ماه حزن و اندوه شیعه است.



 

همه مشکلات و گرفتاری های ما
 

ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان
 

محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا
 

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است
 

 پس برای تعجیــــل در فـــرج مبارکشــــان دعا کنیم
 


[ پنج شنبه 92/10/12 ] [ 8:39 عصر ] [ سـرچشمــه ] [ نظرات () ]

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اربعیـن و کربــلا

  کـربـــلا 

 

مهـد اســلام و آزادی

سرزمین ایمـان ، جهـاد و شهـادت

سرزمین بـزرگی، عظمت و کـرامت

سرزمین ایثــار، جوانمـردی و شجـاعت

سرزمین رنـج ، سختـی و مصیبت

سرزمین تشنگی ، مقاومت و فضیلت

سـرزمیــن قتــل، غـارت و اســــارت

سرزمین اسـلام، قـرآن و ولایــت

سرزمین عشـق، ایمـان و شهـامت

سـرزمیـن خـون، قیــام، و شهـــادت

و بالاخـره سـر زمیـــن

حسیـن ، زینـب و اباالفضـل (علیهم السلام)

 

زمین کربـلا قطعـه ای از زمین بهشت است

« امــام صـــادق (ع) »

کرب در لغت بمعنای غم , غصه , اندوه , مشقت آمده است

و بلاء هم بمعنای رنج , اندوه , گرفتاری است

بنابراین کربـــلا مجموعه ای از همه این کلمات است .

کـربــلا یکی از مشهـورترین و مقدس ترین شهـرهای عراق است که در فاصله 105 کیلومتری

جنوب غـربی بغـداد ، و 80 کیلومتری شمال نجـف وکـوفــه قـرار دارد ،

و تا کـرمانشــاه 455 کیلومتر فاصـله دارد.

در تاریخ ، وجود کــربـــلا از روز دوم محرم الحرام سال 61 هجری که حضرت اباعبـدالله الحسین (ع)

با خانواده و اصحاب خود وارد این سرزمین شدند، آغاز میشود.

اگر چه قبلاً پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین (ع) نام کربلا را

بعـنــوان محــل شهـــادت فـــرزنــد عــزیــزشــان بیان نموده بودند.

این منطقه به نام های مختلفی از جمله غاضریه ، نینوا و ... شهـرت داشته ،

ولی از زمان ورود امام حسین (ع) و وقــوع حادثه خونین عاشورای سال 61 هجری

به بعــد به نام کربـــــلا مشهـور گــردیـد.

این نام از روزی که با نام خـــــدا (ثـــــارالله) عـطــرآگـیـن شـد با مسمی گردید

و معـنـی واقعی خود را یافـت، و خاکـش سجـده گاه مؤمنان، و شفای بیماران شــد،

و سرزمینش مسجـود ملائک و میعــادگاه عـاشقـان و آزادگان جهــــان گـــردیـــد. 

زیـارت حرمیـــن شریفیــــن

1ـ بارگاه ملکوتی و حرم مطهر حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام :

1-1 : حـرم مطهــر ابا عـبـدالله الحسین عـلیـه الســلام در وسط صحـن بزرگی قــرار گرفته و حـدود 2 متر از خیابانهای اطـراف گودتر میباشد. در اطراف حرم مطهــر چهار صحـن متصل به هم وجود دارد که در اوقات شـرعی نماز جماعت در آنها برگزار میشود.

حـرم مطهــر شامل یک گنبد خانه بزرگ است که یک مسجـد نسبتاً وسیع در قسمت شمالی آن وجود دارد و دور تا دور حرم نیز یک رواق 4 متری قـرار گرفته است. طول حرم 63 متر و عرض آن 43/5 متر میباشد. 

( توضیح اینکه صحن حرم مطهر اباعبدالله (ع) در حال حاضر بشکل بسیار زیبایی مسقف شده و محل برگزاری نماز جماعت زوار میباشد )

2-1 : ضریح مطهـر: ضریح مطهـر در زیر گنبدخانه قـرار گرفته و دارای شش گوشه است که دو گوشه اضافی قسمت شرقی آن (پائین پای حضرت) متعـلـق به حضرت علی اکـبـر(ع) میباشد.

ســر گـذاریـم از ره اخلاص هنگام نمـــاز

 بهر نزدیکی به حق بر خاک خوشبوی حسین

عاشقــان را آرزو باشد گل روی حسین

گل گرفتـــه عطــــرخود از تربت کـــوی حسین


السـلام علیک یا ثــارالله یا اباعبــدالله

 

گفته میشود که حضرت عـلی اصغـر(ع) روی سینه پـدر و حضرت عـلی اکـبـر(ع) پائین پای ایشان قـرار دارند بطوریکه مرقـد مطهـر امام حسین (ع) و علی اکـبـر(ع) و عـلـی اصغـر (ع) در یک ضریح شش گوشه قـرار گـرفـتــه است.

(ولی این موضوع نمی تواند صحت داشته باشد , زیرا در احکام شرع مقدس اسلام , میت در لحد به پشت خوابانده نمیشود که بشود یک طفل را روی سینه اش گذاشت , بلکه میت به پهلوی راست و رو به قبله خوابانده میشود , بنابراین نمی شود علی اصغر(ع) روی سینه پدر دفن شده باشد , بلکه در صورتیکه این روایت هم صحیح باشد علی اصغر (ع) که همان عبدالله رضیع (ع) [ شیرخوار ] باشد ممکن است جلو سینه پدر و رو به قبله خوابانده و دفن شده باشد )

در داخل ضریح مقـدس یک صنـــدوق بــزرگ خاتــم کاری روی قـبـور مطهــر قـرار گـرفـتـــه و پارچه سبز مرواریـد دوز شده ای روی آن وجود دارد.

در کنار ضلع جنوبی ضریح مطهـر دو قطعـــه سنگ قـرمـــــز نصب شده که طبق بعضی روایات محـل دفـــن ســرمبـارک اباعبـدالله الحسیـن سـیِّــدُالشُّـهــــداء(ع) میباشد.

دیوارهای حرم مطهـر با سنگ مرمر تزیین شده و یک نوار کاشی روی آن قرار دارد و قسمت فوقانی دیوارها و همچنین سقـفها و داخل گنبد آینه کاری میباشد.

بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است

که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است

3ـ1 : مـرقـــد شهــداء :

در شرق حرم مطهـر بین شبستان شرقی و رواق شرقی سمت قـبـلــه محـلی وجود دارد که به مـرقـــد شهــداء معـروف است ، گرچه ممکن است در محلهای دیگـری از حـرم نیز شهـدائی دفـــن شـده باشـنـد ولی چـون اکـثـر شهـدا در این محل مدفـوننـد به نام مـرقــد شهـــداء مشهـور گـردیـده و در دو طرف آن پنجره نقره ای قـرار گرفته که بمنزله ضریح آنان میباشد، و در بالای آن روی تابـلــو بزرگی اسامی 120 نفـر از شهـدا و انصــار امام حسین (ع) نوشته شده است.

[ اگرچه تعـداد یاران امام حسین(ع) در روز عاشـورا به 72 نفـر مشهـور است، لیکـن در لهـوف ابن طاووس ص119 تعـداد آنان را 145 نفـر و در انصار العـیـون 114 نفــر ذکـر نموده اند.] 

4 - 1 : حبیب ابن مظاهــر: ضریح کوچک شیخ الشهـدا،  حبیب ابن مظاهـــر یار پیـــر امام(ع) در رواق جنوبی حد فاصل ضریح امام حسین (ع) و قتلگاه قــرار دارد ، بهمین دلیل زوار به هنگام ورود و خــروج از حــرم مطهــــر به حبیـب ســــلام میدهند. (2 بار)              

5 - 1 : مقبره سـیـد ابــراهـیـم المجاب :

سید ابراهـیــم پسر محمــد العــابــد ابن امام موسی الکاظم (ع) است که مقبره این بزرگوار در شمال غـربی بارگاه اباعبدالله الحسین (ع) قــرار دارد و مورد توجه زائرین بوده و در استجابت دعا معـروف است.

غالباً افـراد معـتــاد به سیگار و... جهت ترک عادت به ایشان متوسل میشوند و آخرین سیگار خود را در آنجا می اندازند و مشهور است که اینگونه افراد دیگر به اعتیاد روی نمی آورند.

6 - 1 : قـتـلــگاه : قـتـلــگاه در دیوار جنوب غـربی حـرم مطهـر قـرار دارد و در اصل گـودتــر از دیگـر نقـاط اطراف بوده است.

درِ ورودی قتلگاه در رواق جنوبی نزدیک ضریح حبیب ابن مظاهـر است و پس از عـبـور از یک راهرو طولانی و باریک به محـل اصلی قتلگاه منتهی میگردد.

قـتـلــگاه امروزه بصورت یک اتاق کوچک چند ضلعی بمساحت تقریبی 9 متر مربع است که پنجـره آن بطرف صحـن غـربی باز میشود، و در ضلع جنوبی این اتاق کوچک، پنجره ای برنجی نصب شده و این محل ریخته شدن خون پاک و مطهّـر اباعبدالله (ع) در روز عاشورا میباشد.

فاصـله قتلگاه تا محل دفن امام حسین(ع) تقریبـاً 30 متـر است.

 

:  بارگاه ملکوتی و حرم مطهر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام:

 1 ـ   : صحن و سرای حضرت اباالفضــــل(ع) :

بارگاه حضرت اباالفضــــل(ع) در فاصله 270 متری شـرق بارگاه اباعـبــدالله(ع) قـرار دارد، و این فاصله را که قبلاً بازار بین الحـرمین بوده، اینک بشکل زیبائی خیابان سازی و درختکاری شده ، و در دو طرف آن سایبان هائی از ایرانیت بصورت نیم دایره نصب نموده اند که علاوه بر زیبائی و منظره خاص آن , محل استراحت و بیتوته بعضی مسافـران نیز میباشد، و به خیابان بین الحـرمیــن معـروف است، و چـنـد سقـاخانه تمیز و بهداشتی در آن وجود دارد.

این بارگاه که نزدیکترین محل به نهـر عـلـقـمـه است، از یک صحـن بزرگ تشکیل شده ، و حـرم مطهر در وسط آن قـرار گرفته است. دیوارهای بیرونی بارگاه با آجر نما سازی شده است.  

طول بارگاه حدود 122 متر و عرض آن حدود 93 متر و مساحت آن حدود 11350 متر مربع میباشد،

طول غـرفه های ورودی با سکـوهای جـلـو آن در جنوب 21 متر و در شـرق 10/5 متر و در شمال 18متر و در غـرب 9/5 متر است.

عـرض صحـن ها به ترتیب : شمالی 18 متر، جنوبی 20 متر، شـرقی 14   متر، و غـربی 20متر میباشد،

در چهار طرف صحـن درهای ورودی اصلی تعـبیـه شـده و دری که بطرف فـرات است باب فــرات نامیده میشود.

صحـن مطهـر اباالفضـــل(ع) نیز مانند صحـن مطهـر اباعـبـدالله (ع) حدود دو متر از خیابانهای اطـراف گـودتـر میباشد.

( توضیح اینکه صحن حرم مطهر ابالفضل (ع) نیز همانند صحن حرم اباعبدالله (ع) در حال مسقف نمودن میباشد )

 2 ـ   :  ایـوان و گلدسته ها : ایوان حـرم مطهـر حضرت اباالفضل (ع) در ضلع جنوبی (سمت قـبـلـه) قـرار دارد و دارای سقفی بـلـنــد و زیباست که روی 9 ستون استوار و در ســـال 1379 طـــــلا کاری شــده است.

دو طرف ایـــوان دو گلــدسـتــه زیبـــا بنا شده که قسمت پائین آن کاشی و قسمت بالای آن طلا کاری میباشد، عـرض ایوان 8 متر است و در دو طـرف آن کـفشـــداری قـرار دارد.

تواضـع را ببین غیـرت  نگـر همـت تماشــاکــن!

گفته میشود : علت اینکه قسمت پائین گلدسته های حرم مطهر حضرت اباالفضل(ع) طلا نشده این بوده که موقع طلا کاری، این قسمت طلا بخود نمی گرفته ! یعنی هرچه کار میکرده اند صبح روز بعد می بینند که طلاها ریخته است! موضوع با علماء در میان گذاشته شده و آنها چنین نظر داده اند : تواضع اباالفضل(ع) نسبت به اباعبدالله (ع) مانع از همسان شدن گنبد و گلدسته های حرم ایشان با حرم اباعبدالله (ع) گردیده! پس به ناچار گلدسته ها را کاشی می نمایند!

3 ـ   :حـــرم مطهــــر:

حـرم مطهـر در وسط صحـن قـرار دارد و طول آن با ایوان 51  متر و عـرض آن 38/5 متر است.

حرم تشکیل شده است از یک گنبد خانه بزرگ و زیبا که گنبد طلائی بر بالای آن همچون خورشیدی تابان میدرخشـد.

در اطراف گنبد پنجره هائی وجود دارد که از آنها برای ورود هوای کـولــر استفاده میشود، داخل گنبد و چهار شبستان اطراف آن تا ارتفاع 170 سانتیمتری با سنگ تزیین شده و سپس یک نوار 80 سانتیمتری کاشی با آیات قـرآن وجود دارد،

بقیه دیوار و سقف داخل گـنبـد آینه کاری میباشـد. دور تا دور حـرم یک رواق 4 متری با تزیین سنگ در پائین و آینه کاری در بالا مانند داخــل حـرم وجـــود دارد. در زیرگـنبــد ضـــریح زیبــا و نـقـــــره ای قــراردارد که درسال 1345 شمسی دراصفهان ساخته شده،

این ضــریح زیبا تقریبا متر در 5/5 متر میباشد  و در داخل آن یک صندوق خاتم کاری شده بسیار زیبا بر روی قبـر مطهـر عـلمــدار، سـقـــا و ســردار بــزرگ کــربـــلا نصب شده است، که روی آن پارچه سبز مروارید دوزی شده وجود دارد.

در چهارگوشه ضریح مطهـر چهارگلـدان مرصـع قــرار دارد و قسمتهای فوقانی ضریح طلا کاری میباشد.

درب ضریح مطهـرحضـرت اباالفضل(ع) بطرف فــرات قـرار دارد.

اللهم ارزقنا فی الدنیا زیارة الحسین (ع) و فی الاخرة شفاعة الحسین علیه السلام


[ یکشنبه 92/10/1 ] [ 6:10 عصر ] [ سـرچشمــه ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 33
بازدید دیروز: 34
کل بازدیدها: 710962
*