سلام ، از اين اتفاقي كه افتاده متأثر شدم ، البته بيشتر براي اخلاق و رفتار همشهريانم متاسف گرديدم ، چرا آنها بي توجهي كردند ؟ به ياد مطلبي افتادم كه سالها قبل از يك كتاب خوانده بودم و خلاصه اش اين است : ( البته قصد جسارت به همشهريانم و يا زوار عزيز امام رضا ع ندارم بلكه صرفا ذكر داستاني تامل برانگيز است ) يكي از علما نقل كرده بودند : [ قريب به اين مضمون ، چون اصل مطلب كتاب را در اختيار ندارم ] شبي در عالم رؤيا ( يا مكاشفه اين فراموشي از من است ) ديدم حرم امام رضا ع و اطراف آن پراست از حيوانات گوناگون اهلي و وحشي ، گوشتخوار و علفخوار و سم دار و چنگال دار و خزنده و گزنده و ..... هركدام مشغول كاري و راهي ! تعدادي انگشت شمار هم آدم لابلاي آنها بودند ! گروهي هم دور ضريح مطهر را گرفته .... گفتم ياللعجب چه شده ؟ چه مي بينم ؟ ناگهان امام ع را ديدم كه بسوي من آمدند و سه تا گورخر را بمن نشان دادند و فرمودند اين سه چند روزي مهمان شما هستند ! من با تعجب به امام ع احترام نموده و اعتراض داشتم كه چرا بايد چند روز از سه تا گورخر پذيرايي كنم ! امام ع فرمودند اينها كه حيوانات بي آزاري هستند ولي اطراف مرا نگاه كن چه حيوانات گزنده و درنده و پرخطري وجود دارد !! من با اين همه مهمان كه ميبيني خسته نميشوم ولي تو از سه گورخر بي آزار ناراحتي !!! ؟ عرض كردم هرطور كه شما بفرمائيد . از خواب بيدار شدم و اين قضيه بشدت ذهن مرا مشغول كرده بود .... فردا صبح زنگ در خانه بصدا در آمد ، رفتم ببينم كيست ، در را كه باز كردم ديدم سه نفر از هم ولايتي ها هستند كه پراهن هاي راه راه بر تن داشتند ! فوراً بياد رؤياي خود افتادم ، از آنها استقبال و به منزل آوردم ، ضمن صرف صبحانه آنها اظهر داشتند كه فلان مشكلي پيش آمده و براي اين منظور به مشهد آمده ايم و چند روزي در مشهد خواهيم بود و گفتيم اول احوالي از شما بپرسيم .... گفتم خوب كاري كرديد كه آمديد ! اتفاقاً ديشب آقا سفارش شما را كرده اند و هر چند روزي كه در مشهد هستيد مهمان باشيد ! ( از ذكر جزئيات خواب خودداري نمودم ) آنها هم از اين كه آقا سفارش شان را كرده اند خوشحال شدند و تشكر نمودند.
غرض اين بود كه مي رسيم به شعر زيباي آغاز مطلب تان كز ديو و دد ملولم و انسانم آرزروست ! ولي امام رئوف و مهربان ما از ديو و دد هم ملول نبودند !!! پس ما هم ملول نباشيم گرچه انسانمان و انسانيتمان آرزوست !
مؤفق و منصور باشيد.