سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام | ||
|
*
لینک دوستان
33 سـال قبـل در چنین روزی : 1357/10/19 شهید حاج محمّد ترابی در شهر کاشمر با شلیک گلوله عوامل رژیم سفاک پهلوی به درجه رفیع شهادت نائل آمد
این انقلابی مبارز در سال 1337 از سرچشمه زارچ یزد به شهرکاشمر مهاجرت و آن شهــر را برای اقـامت انتخاب و تا آخـرعمرشریف خویش درآن شهر سکونت داشت، ایشان که شیفته امام خمینی و مشتاق دیدار این یار دیرین بود، از بازاریان متدیّن و متعهـد آن شهـر شناخته می شد، صداقـت، نیکنامی، امانتــداری و رازداری این شهید عزیز زبانـزد خاص و عام بود. شهید ترابی با سخـنـرانی در مجالس خصوصی و عمومی به روشنگری مردم و دوستانش می پرداخت، و این روحیه حــق طلبی و بینش سیاسی بود که او را به مبارزه با رژیم شاهنشاهی کشانید، و عـلیـرغـم تذکرات و اخطارها و تهـدیدهای مسئولین نظام طاغوتی، حتی یک لحظـه هم دست از مبارزه برنداشت، او با هربار تذکر از طرف ساواک یا شهربانی ، سرسخت تر و پرتلاش تر از قبل به افشاگری جنایات رژیم شاهنشاهی و مبارزه بی امان با آن دستگاه جبار و ستمگر می پرداخت.
با شروع نهضت اسلامی ملت ایران به رهبری امام خمینی قدّس سرّه، شجاعانه پرچم انقلاب را بدوش گرفته پیشاپیش جمعـیـت تظاهــرکننده حرکت می کرد، او بارها مورد تعـقیب و بازخواست و تهدید مأمورین دولتی قــرارگرفته ولی بعـلـت وجهه مردمی که داشت او را رها میکردند، تا عاقبت با نقـشــه ای مزورانه او را در تظاهـــرات مورخ 1357/10/19 درحالیکه پیشاپیش جمعیت بود هدف گلوله قرار داده و به شهــادت رساندند. روحش شاد و یادش گرامی باد
امام عـلـی (ع): فرد یا جامعه ای که از جهــاد روی بگــرداند خـداونـد آن فــرد یا جامعه را به ذلّـت و خـــواری مبتـــلا می ســازد . نقل از دفترچه یادداشتهای شهید معظم حاج محمد ترابی [ دوشنبه 90/10/19 ] [ 2:7 عصر ] [ سـرچشمــه ]
[ نظرات () ]
نظر اسلام درمورد منافق با توجه به عملکرد زشت منافقین در طول تاریخ و توطئه ها و نقشه های شوم آنها در صدر اسلام که حتی از طرح ترور شخص پیامبر (ص) نیز فروگذار نکردند ، اسلام در قبال این گروه دو رنگ و نیرنگ باز ، روشن گری های خوبی کرده ، تا جایی که یک سوره از سوره های قرآن در مورد منافقون نازل شده است و خطاب به پیامبر عزیز اسلام (ص) می فرماید ( اِذا جاءَکَ المُنافِقُون ...) هرگاه منافق ها نزد تو آیند و شهادت دهند که تو رسول خدایی بدان که خدا می داند که تو رسول اویی و خدا گواهی می دهد که منافقین دروغ می گویند. همچنین در آیه 73 سوره توبه خداوند تبارک و تعالی منافقین را در ردیف کفّار قرار داده و به پیامبر عزیزش دستور می دهد که با آنها مبارزه کن و با آنها نرم مباش و با آنها درشتی کن ( یا ایها النبی جاهد الکفار والمنافقین واغلظ علیهم ...) و در آیه 80 سوره توبه خداوند تبارک و تعالی به پیامبر (ص) میفرماید ( استغفر لهم او لا تستغفر لهم ان تستغفر لهم سبعین مره فلن یغفرالله لهم ...) ای پیامبر ما برای آنها آمرزش بخواهی یا نخواهی و اگر 70 مرتبه هم آمرزش بخواهی هرگز خدایت آنها را نخواهد آمرزید. در اینجا بکار بردن لفظ فلن یغفرالله لهم بمعنی نفی ابد است یعنی هیچگاه و تحت هیچ شرایطی ، هرگز خدا آنها را نخواهد آمرزید همچنین در آیه 84 سوره توبه باز خداوند تبارک و تعالی به پیامبر محبوبش امر میفرماید ( ولا تصل علی احد منهم مات ابدا ولا تقم علی قبره ) بر مرده آنها نماز مگزار و بر قبر آنها نایست ... کلمه منافق در قرآن 32 مرتبه به صورتهای مختلف ( منافقین ، منافقون ، منافقات ) آمده است. به هرحال منافقین نزد خداوند غیر قابل بخشش هستند، بنابراین باید شدیداً مراقب و مواظب باشیم ما نیز که ادعای ایمان داریم، با انجام برخی کارها در ردیف منافقین قرار نگیریم . نشانه شناخت منافقین از نظر مبارک پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) پیامبر فرموده باشند نشانه منافق سه چیز است ‹ ثَلاثٌ خِصالَ مَن کُنَّ فِیهِ کانَ مُنافِفاً اِن صامَ وَ صَلَ وَ زَعَمَ اَنَّهُ مُسلِم اَو مُسلِمَه هرکس سه خصلت در او باشد منافق است اگرچه نماز بگزارد و روزه بگیرد و گمان کند که مسلمان است مَن اِذا حَدَّثَ کَذِب وَ اِذا ائتُمِنَ خانَ وَ اِذا وَعَدَ اَخلَفَ کسی که هنگام سخن گفتن دروغ بگوید و کسی که هرگاه به او اعتماد شود خیانت ورزد و کسی که هرگاه وعده کرد خلف وعده نماید ! با این حساب و این حدیث شریف کار بسیاری از مردم به این مسئله کشیده میشود، چون متاسفانه امروزه دروغ گفتن برای مردم عادی شده و بعضاً نام دروغ را تحریف کرده به عنوان خالی بندی بیان می کنند ، همچنین خلف وعده خیلی بی اهمیت تلقی میشود، خیانت در امانت که دیگر جای خود دارد ، مردم علیرغم نماز گزاردن و روزه گرفتن و مسلمان بودن این سه خصلت منافقی را خیلی ساده گرفته و زیاد مرتکب میشوند . مخصوصاً در رده های بالای جامعه دروغ و تهمت امری عادی شده است ، در کسبه نیز این موارد جزو لاینفک کار قرار گرفته و صراحتاً میگویند در بازار بدون دروغ کار پیش نمی رود ( البته آنها این دروغها را دروغ مصلحتی مینامند در صورتیکه دروغ مصلحتی چیز دیگری است و مربوط به جایی میشود که آبرو و یا جان کسی در معرض خطر باشد ... امروزه کسانی که با کسبه سروکار دارند از این سه مورد زیاد مشاهده میکنند و خیلی هم از آن گله مند هستند چون دروغ گفتن و خلف وعده باعث برهم خوردن تمام برنامه ریزیهای روزانه مردم میشود. پس سعی کنیم از این سه خصلت زشت و ناپسند و منافقی به شدت دوری کنیم . انشاء الله [ شنبه 90/10/17 ] [ 11:42 عصر ] [ سـرچشمــه ]
[ نظرات () ]
اهمیّت سیر و سیاحت در اسلام : قـل سیروا فی الارض فانظـروا کیـف کان عاقبة المجــرمیـن این آیه شریفه هفت (7) مرتبه به صورتهای مختلف در قرآن مجید تکرار شده است: ( سوره 3 آل عمران آیه 137 سوره 6 انـعـــام آیه 11 سوره 16 نـحــل آیـه 36 سوره 27 نمـــــل آیه69 سوره29 عنکبوت آیـه 20 سـوره30 روم آیـه 42 سوره 34 سبــا آیــه 18) همچنین در هفت (7) آیه دیگـرخداوند تبارک وتعالی می فرماید : آیا نمی گردند؛ آیا نگشتند؛ در زمین تا بنگـرنـد چگــونه بــود فـرجام آنانکه پیش از آنها بودند سخت تر از ایشان، و خداونـد با آنها چه کرد؟ اَفَلَم یَسِیرُوا فِی الاَرضِ فَیَنظُرُوا کَیفَ کان عاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم .... ( سوره 12 یوسف آیه 109 سـوره22 حـج آیه46 سوره 30 روم آیـــه 9 سوره 35 فاطر آیه 44 سـوره40 مؤمن (غافر) آیه21 سوره40مؤمن(غافر)آیه82 سوره 47 محمد آیه10) تکـرار این آیه شریفه در قرآن، اهمیّت سیر و سفـر را تذکـرداده، تا مسلمین ضمن بهـره مندی از مزایای بهداشت جسمی و روانی آن، از عاقـبـت کارگناهکاران و تکذیب کنندگان معاد و ستمگـران تاریخ آگاه شـده، از سرنوشت شـوم آنها عبرت بگیرند، نه اینکه صرفاً به دیدن ساختمانها و آثارگذشتگان و تماشای زیبائیهای طبیعت اکتفا نموده و هیچگـونه تدبّر و تفکری درباره آنها و سرنوشت سازندگان آنها ننموده و عبرت نگیرند، که اگر دیدن و تماشا کردن بهمین مقدار باشد بیننده را آنطورکه باید و شاید سود نباشد. در سفر به عتبات عالیات نیز علاوه براستفاده ها و فیوضات بسیار نافع معنوی، همانند سایر سیاحتها ، عـبـرتهای زیادی میتوان گـرفـت. در سـرزمینهای عـراق و شام و حجاز چندان نام و نشانی از خلفای جبّار بنی امیه و بنی عباس و سازندگان کاخهای سبز و سرخ و سفید و عمارتهای محکم و استوار باقی نمانده، درحالیکه بعضی از ساختمانهای آنها هنوز پا برجاست. ولی نام و یاد و خاطره مظلومین تاریخ که به دست آنها یا به فرمان یا دسیسه آن ستمگران به شهادت رسیده اند قلوب مردم جهان را تسخیرکرده است، مؤمنین دراشتیاق زیارت قبور مطهـر آن اولیاء خـدا و آن ستمدیدگان تاریخ لحظه شماری و با دیدن صحـن و بارگاه و مرقد مطهّر آنها اشک شوق می ریزند، و برای رسیدن و دیدن و زیارت قبور مطهر آنان، سختیها و مشقتهای زیادی را تحمل و از بذل جان و مال دریغ نمی نمایند. امروزه از معاویه ابن ابی سفیان صاحب کاخ سبز (قصرالخضراء) حتی در شهر دمشق چندان اثری دیده نمیشود، ولی بارگاه ملکوتی امیرالمؤمنین امام علی(ع) همچون خورشـیدی تابناک در شهر نجـف می درخشــد. و یاران وفادار آن امام همام همچون حجرابن عدی، مقداد، میثم تمار، کمیل ابن زیاد، سلمان فارسی، عماریاسر، زید و صعصعه و... هـریک دارای صحن و سرا و قبّه و بارگاه میباشند و مسلمانـان گروه گروه به زیارت آنان میشتابند. از منصور دوانیقی سازنده شهر بغداد، معـتصم عباسی سازنده شهر سامرّا، متوکل عباسی صاحب کاخ لؤلؤ در سامرّا، اثری به چشم نمی خورد، ولی گنبد و بارگاه امام هادی و امام عسکری علیهما السلام چون نگینی زیبا بر تارک شهر سامرّا می درخشد. از هارون الرشید و فرزندانش امین و مأمون و معتصم نامی و یادی و اثری وجود ندارد، ولی مقابر قریش در نزدیکی بغداد که محل دفن عباسیان بود، بعلت دفن بدن مطهّرامام موسی الکاظم(ع) درآن قبرستان به شهری بزرگ تبدیل و به نام مبارک آن امام معصوم، کاظمین نامیده شده و گنبد و بارگاه امام موسی الکاظم و امام محمد التقی علیهماالسلام چون نگـینی زیبا در وسط این شهر، و نیز گنبد و بارگاه امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام چون خـورشیدی تابناک در سرزمین طوس (مشهد) می درخشــد. و بالاخره از یزید و یزیدیان، ابن سعد و شمر و سنان، خولی و حرمله و کوفیان، نه در شام و نه در کوفه و نه در هیچ کجای جهان، جز ننگ و نفـرین و لعـن و خذلان، باقی نمانده است، ولی کربلا قبله گاه عاشقان، زیارتگاه مؤمنان، و میعادگاه هم? آزادگان جهان است، از طفل شیر (علی اصغـرحسین علیهماالسلام) تا یارپیر (حبیب ابن مظاهر) همه دارای مرقد و صحن و سرا و گنبـد و بارگاه میباشند. صحن و سرای ملائک پاسبان اباالفضل العباس علیه السلام در سمت شـرق و بارگاه ملکوتی اباعبدالله الحسین علیه السلام در سمت غرب بین الحرمین همچون خورشیدی تابناک در این شهر می درخشنـد. از کربلا و معنویت آن هرچه شنیده شده با آنچه مشاهــده میشود تفاوت بسیار است، کربلا را باید از نزدیک دید و لمس کرد و با حضور قـلـب آنچه را که به آل پیغمبر(ص) رسیده است مشاهده نمود، تا شاید مظلومیت و کرامت و شرافت و عـزت و عظمت و فـضیلت آل علی (ع) را درک نمود. (کربلا کعبه عشق است از زیارت آن غافل نشوید) اَللهُمَ اجعَل عَواقبِ اُمُورَنا خَیراً التماس دعـا [ سه شنبه 90/10/13 ] [ 2:24 عصر ] [ سـرچشمــه ]
[ نظرات () ]
زندگی نامـه و یـادمـان شهیـد معظـم حـاج محمّـد تـرابی الهــی؛ آنچـه برمــا آراسـتــی خـریـدیـم، و ازهـر دو جهـان محبت و جـامـه بـلا بریـدیـم، و پـرده عافیت دریـدیم، آنگاه به لقـایت رسیدیـم. آن کس که تو را شناخت جـان را چه کند ؟ فـرزنـد و عیال و خانمان را چه کند ؟ دیوانه کنی هـردو جهانــش بخشـی دیوانه تو هر دو جهـان را چه کند ؟ شهـیــد والا مقــام حاج محـمّــد تــرابی درتاریخ نهم اسفـنــد ماه 1306 شمسی درسرچشمه زارچ از توابع استان یــزد دیده به جهان گشود، پدرش مرحوم ملا غلامرضا ترابی روحانی وارسته ای از طبقه متوسط جامعه بود که شـغــل اصـلـیش کشاورزی و دامداری بود و روحانیت را، و نیز برپا کردن مجالس ذکـر و یــاد اباعـبـدالله الحسین(ع) و امور خیر و عام المنفعه مانند احداث و تعمیر مسجـد و حسینیه و آب انبار را براساس علاقه و اعـتقـادات خود انجام میداد. شهـیـد دوران کودکی و تحصیلات قدیمه را درکنار پــدر بزرگــوار خود گـذرانـد، و روحیه سخت کوشی و نیز علاقمندی به اسلام و خاندان پیامبر(ص) و ائمه طاهرین(ع)، و دفاع از حق، روز بروز در او تقویت میشد، به همین سبب از معـلـومات سیاسی اجتماعی خوبی برخوردار بود و با سخـنـرانی در مجالس خصوصی و عمومی به روشنگری مردم و دوستانش می پرداخت، و این روحیه حــق طلبی و بینش سیاسی بود که او را به مبارزه با رژیم شاهنشاهی کشانید، و عـلیـرغـم تذکرات و اخطارها و تهـدیدهای مسئولین نظام حتی یک لحظـه هم دست از مبارزه برنداشت، این انقلابی مبارز در سال 1337 با مهاجرت به کاشمر، آن شهــر را برای اقـامت انتخاب و تا آخـرعمــرشــریفــش درآن شهر سکونت، و با داشتن مغازه ای در مرکز شهـر جزو بازاریان متدین و متعهــد آن شهـر شناخته شده، صداقـت، تدیّن، نیکنامی، امانتــداری و رازداری این شهید عزیز که شیفته امام خمینی و مشتاق دیدار این یار دیرین بود بزودی زبانـزد خاص و عام گردید، ایشان در سال1350 به زیارت خانه خدا و انجام مناسک حج تمتع موفق، و در آن سفــر روحانی در کنار جبــل الرحمه از مولایش حسـیــن (ع) سرمشق مبارزه و جهاد گرفت، و با امام شهـیــدان میثــاق خون امضاء و پس از بازگشت از حج، سرسخت تر و پرتلاش تر از قبل به افشاگری جنایات رژیم شاهنشاهی و مبارزه بی امان با آن دستگاه جبار و خون آشام پرداخت، با شروع نهضت اسلامی ملت ایران، شجاعانه پرچم انقلاب را بدوش گرفته پیشاپیش جمعـیـت تظاهــرکننده حرکت می کرد، او بارها مورد تعـقیب و بازخواست و تهدید مأمورین دولتی قــرارگرفته ولی بعـلـت وجهه مردمی که داشت او را رها میکردند، تا عاقبت با نقـشــه ای مزورانه او را در تظاهـــرات مورخ10/19 / 1357 درحالیکه پیشاپیش جمعیت بود هدف گلوله قرار داده و به شهــــادت رساندند. شهادت ایشان نقطه عطفی در مبارزات مردم کاشمـر شـده، سرفصل جدیدی در مبارزات مردم این شهـر عـلـیـه رژیم ستمشاهی گشود، چنانکه در مراسم تشییع جنازه وی مردم با فـریادهای خروشان عـلیـه رژیم شعـار میدادند. ادامه همین مبارزات مردمی به رهبری داهیانه رهـبــر فـقیــد انقـلاب اسلامی حضــرت امــام خمیـنی (ره) موجب تحقـق اراده خـداونــدی مبنی بر حاکمیت اســلام و مستضعفین گردیده، انقــلاب اســلامی به پیروزی رسید و مراسم اربعـیـن شهید معـظـم که تربت پاکش در سالن امام زاده حمزه ابن موسی(ع) در شهر کاشمر میباشد، در اولین هفته بهـار آزادی برگزار شد. در مجلس بزرگداشت این شهید که اولین شهید زادگاهش شهر زارچ میباشد، و در اوائل بهمن ماه 1357 در مهدیه سرچشمه زارچ برگزار شد، علاوه بر مردم زارچ، گروههای زیادی از اقشار مختلف مردم یزد نیز بصورت راهپیمائی و تظاهرات علیه رژیم شرکت نمودند که حضور این جمعیت عظیم و خروشان موجب وحشت نیروهای پلیس گردیده، ژاندارمری بحالت آماده باش درآمده، اطراف مهــدیـــه را در محاصره خود گرفتند. سرلوحه زندگی این شهید بزرگوار حدیث شریفی از مولایش امام عـلـی (ع) بوده که در دفترچه یادداشتش نوشته و پیوسته ورد زبانش بود: (( فرد یا جامعه ای که از جهــاد روی بگــرداند خـداونـد آن فــرد یا جامعه را به ذلّـت و خـــواری مبتـــلا می ســازد )) روحش شاد و یـادش گرامی باد [ دوشنبه 90/10/12 ] [ 9:17 عصر ] [ سـرچشمــه ]
[ نظرات () ]
بسم الله الرحمن الرحیم اِلهی ؛ اَنتَ السَّلامُ ، وَ مِنکَ السَّلامُ ، وَ لَکَ السَّـلامُ ، وَ اِلَیکَ یَعوَدُ السَّـلامُ وَ یَرجَعُ السَّلام ســـلام
سـلام ؛ زیباترین کلمه ای که آرام بخش دل ها و حیات بخش جان هاست سـلام نام مقدس خداوند تبارک و تعالی است که در آیه شریفه 23 از سوره مبارکه حشر به صراحت بیان شده است. ( ..... هو الملک القدوس السلام المؤمن ....) این نام مبارک که مسلمانان در هنگام ملاقات رد و بدل میکنند و جنبه احترام متقابل دارد 48 مرتبه در آیات نورانی کلام الله مجید تکرار شده است. در چند آیه خداوند تبارک و تعالی به پیامبرانش سـلام داده است و به مسلمانان امر شده بگوئید سـلام بر شما ( .... فَقُــل سَـــلامٌ عَلَیکُــم.... ) سـلام به معنای درود و تحیت و سلامتی و آسایش و آرامش است و در فارسی در کتاب فرهنگ لغت عمید به معنای پاکی و رهایی از عیب ، رستگاری ، درود ، تعبیر شده است. هرگاه دو نفر کدورتی با هم داشته باشند اگر به هنگام ملاقات یکدیگر این کلمه مقدس را بیان کنند کدورت ها به تدریج برطرف خواهد شد. علاوه بر اینها سـلام بعنوان کلمه احترام در مسلمانان نهادینه شده است همان گونه که در کشور هندوستان به نشانه احترام دست ها را روی بینی میگذارند و یا در سایر کشورها از کلماتی مانند (Helo)استفاده میشود کلمه سـلام نیز با شکلهای مختلف ( سلام ، سلام علیکم، سلام بر شما ، اَلسَّـلام ، السلام علیکم ، السلام علیکم و رحمت الله ، علیکم السلام ، علیکـم السلام و رحمت الله و برکاته ) در بین مسلمـانــان بعنوان ادای احترام بیان می شود.
در اسلام ، سـلام دادن مستحب مؤکد است ولی پاسخ دادن به آن واجب است و تأکید شده پاسخ سلام را بیشتر و بهتر از آنچه که سلام کننده گفته بگویند مثلاً اگر شخصی به شما گفت سلام ، شما بگوئید سلامً علیکم و رحمت الله متاسفانه امروزه و مخصوصاً در جوان ها این ادب و احترام منسوخ شده و مشاهده میشود در جامعه ما جوان هـا به یکدیگر و یا به بزرگترها ســلام نمی دهند و یا این سنت حسنه اسلامی خیلی کم رنگ شده است ! البته اگر شخصی کارش به دست شخص دیگری است این احترام رعایت میشود ولی پس از انجام کارش این مسئله فراموش میشود. نگارنده بارها با این موضوع مواجه شده ام ، تا زمانی که پست یا مسئولیتی اجرائی دارید بشما احترام میگذارند ولی همین که دوران مسئولیت تمام شده دیگر شما را نمی شناسند ! حتی در کوچه و خیابان هم که از کنارتان میگذرند نگاهشان را به طرف دیگری می کنند تا شما را نبینند ! یا اگر هم ببینند حتی سلام را هم از شما دریغ می نمایند!! اشکالی ندارد در اینصورت شما به آن شخص سـلام دهید و احوال پرسی نمائید ! این کار از شأن و انسانیت شما نمی کاهد بلکه شخصیت شما را نشان می دهد. امیدوارم همــه افراد جامعه ، از سلامت و آرامش و آسـایش و پاکی و رستگاری که معانی ژرف و با نشاط کلمه مقدس سلام است برخوردار باشند. والسلام [ یکشنبه 90/10/11 ] [ 7:42 عصر ] [ سـرچشمــه ]
[ نظرات () ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |