سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام | ||
|
*
لینک دوستان
با آل على هر که در افتاد بر افتاد نوشته اند : امیر قطب الدین تیمور گورکانى ، که در کشور گشایى مانند اسکندر بود، ممالک وسیع و گوناگون را تسخیر کرد و بر کفّار جزیه نهاد. وى در سال 803 به شام رفت و در حدود حلب امراى شام با او مقاتله کرده ، مغلوب و مقهور شدند و سرداران به دست او افتاده مقیّد شدند و شهر حلب مفتوح شد. سپس از آنجا لشگر به دمشق کشید و امراى شام را مقتول ساخت و پادشاه شام سلطان فرخ به مصر گریخت . امیر تیمور به دمشق آمد و اکثر ولایت شام را غارت کرد و آنقدر غنیمت به دست لشگر وى افتاد که از ضبط آن عاجز آمدند و در همین سال فتح شام ، بغداد را نیز به سبب مخالفت قتل عام نمود. جنایتی که خون ریزان تاریخ را هم به غضب و گریه درآورد : این جریان را با دقّت کامل بخوانید: بعد از تسخیر شام ، ستم شامیان بر حسین علیه السلام و اهل بیت ایشان را گوشزد امیر تیمور کردند. آتش غیرت در کانون سینه تیمور زبانه کشید.... .... بزرگان شام همه مطیع شده بودند. به او گوشزد شد که سلطان شام دخترى در پس پرده دارد .امیر تیمور اسباب جشن آراست و شهر شام را آذین بست و آن دختر را خواستگارى نمود. چون اسباب و وسایل آراسته شد، از هر طرف صلاى عیش در دادند و آن دختر را با مَشّاطگان به حمّام بردند و امیر پیشکار خود را طلبید و به وى فرمان داد : ناقة عریان بر درِ حمّام فرستد و دختر را عریان در شهر بگرداند. چون مردم شام از این قصّه مطّلع شدند، بزرگ و کوچک گریبان دریده و به عرض امیر تیمور رساندند که این چه ظلم است روا مى دارید؟ امیر تیمور به حسرت نگاهى به ایشان نمود و فرمود : این چه غوغا و فغان و شیون است ؟! منظور من ظلم به کسى نیست ، گمان کردم قانون شما چنین است که دختر بزرگان را سر برهنه در بازار مى گردانید؟! شامیان گفتند: کدام بى دین چنین عملى را به ناموس یک مسلمان روا مى دارد؟! امیر تیمور گریبان درید و اشک از دیده فرو بارید و گفت : اى نامسلمانان بى حیا و یزیـد پرستان پر جفا! اولاد کدام پادشاه نجیب تر از اولاد رسول خداست ؟ و کدام بزرگ عزیزتر از دختر فاطمه زهراست ، که ایشان را بر شترهاى برهنه سوار کرده و در بازارها گرداندید و نخلهایى را که جبرئیل آب داده بود از پا درآوردید، و خیمه هاى آنان را سوزاندید. سپس گفت : اى طایفه بى حمیّت ! با آنکه شما دیدید فرزندان احمد مختار را بناحق شهید کردند، زمانى که دختران پیغمبر خدا را به این دیار آوردند، بازارها را آذین بستید و به تماشاى عترت پیغمبر آمدید. افسوس ! افسوس ! که آن روز در جهان نبودم تا آن بى ناموسان را قطع نسل کنم . اى شامیان ، به خدا فراموش نمى کنم اهل بیت رسول خدا را هنگامى که چون عِقدِ گهر ایشان را به یک ریسمان بسته مانند اسیران روم و فرنگ پیش یزید حرام زاده بردید. اى شامیان ، آن روز در مجلس یزید فرنگى به تعصّب آمد، لعنت خدا بر آباء و اجداد شما باد که حمیّت نکردید. شامیان از سخنان وى سر به زیر افکنده جوابى ندادند. سپس گفت : اى گروه مرتد نامقبول و اى دشمنان خدا و رسول ! برهنگى و اسیرى یک دختـر شــامى بر شما گران آمد، آن وقت شما دختـران فاطمـــه (ع) را در شـــام بگردانیـد بر پیغمبـر ( ص) گران نمى باشد؟! پس به سرهنگان و دلاوران اشاره کرد که آن مردم را قتل عام کنند و شام را ویران کرد و به نیران فرستاد، و شهر شام کنونى در عهد سلاطین متأخّرین آباد شد. بس تجربه کردیم در این دیر مکافات با آل على هر که در افتاد بر افتاد
[ جمعه 90/10/30 ] [ 11:43 صبح ] [ سـرچشمــه ]
[ نظرات () ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |