سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
* لینک دوستان

غربت و مظلـومیت پیـامبـر(ص)

ایام شهادت نبی مکرّم اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد ابن عبدالله (ص) و نوه بزرگشان (سبط اکبر و نوه ارشد) حضرت امام حسن ابن علی المجتبی (ع) و هشتمین نور ولایت ، ثامن الحجج حضرت امام علی ابن موسی الرضا (ع) را به همه شیعیان و محبان و پیروان اسلام راستین تسلیت عرض می نمایم

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رَسُول الله ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا حبیبَ الله ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا نَجِیبَ الله ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا خَلِیلَ الله ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا نَبِیِّ الرَحمه ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا شَفِیعِ الاُمَّه ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ وَ عَلی اَهلِ بَیتِکَ الطَّیِّبِینَ الطّاهِرِین وَ رَحمة اللهِ وَ برَکاتُه

نقل از سفرنامه عمره

... امروز نیز از ساعت 5 تا ساعت 8 در حرم مطهر پیامبر (ص)  بودیم، نافله شب و نماز صبح و زیارت وداع پیامبر (ص) و ائمه مدفون در بقیع ( امام حسن مجتبی علیه السلام ، امام سجاد علی ابن الحسین علیه السلام ، امام محمد باقر علیه السلام و امام جعفر صادق علیه السلام )، وداع با این ائمه برایم سخت تر از وداع با پیامبر (ص) بود به جهت غربت و مظلومیت ایشان

البته شخص پیامبر(ص) نیز به تعبیری در این شهر غریب هستند !!

 تعجب نکنید که میگویم پیامبر(ص) نیز با این حرم و بارگاه و تشکیلات و این همه زائر غریب هستند


بله ! هنگامیکه میشنویم امام جماعت مسجد النبی (ص) بعد از سی سال امامت در آن مسجد، و حضور روزانه پنج مرتبه در این مسجد، افتخارش این باشد که در این سی ســال حتی یک مرتبه به صـاحب این قبـــر و صاحب این مسجد و صاحب این دین ســلام نکرده ، به غربت و مظلومیت پیامبر شهید و عزیزمان پی می بریم ، و یا وقتی میشنویم یک عالم نابینای حجاز که ادعای مرجعیت و رهبریت دینی آن سامان را داشته خدا را شکر میکند که نابینا آفریده شده تا مرقد و بارگاه پیامبر(ص) را نبیند!!! به عمق فاجعه و نهایت غربت و مظلومیت این پیامبر شهید [ صلوات الله و سلامه علیه و علی آله الطیبین الطاهرین] واقف میشویم

        از این مطالب دردآور که متأسفانه مرکز و اُمُّ القرای اسلام را در برگرفته و تبعات آن به سایر نقاط جهان اسلام نیز می رسد ! بگذریم و به ادامه برنامه های سفرمان بپردازیم؛

بعد از مراجعت به هتل و صرف صبحانه ، زائرین برای خرید سوغات به بازار رفتند ، ولی من که آخــرین روز و آخـرین سـاعــات حضـــور در محضـر مولایــم را میگذراندم حال و حوصله ای برای بازار رفتن نداشتم ، لذا در ساعت 10 مجدداً به حریم ملکوتی پیامبر(ص) رفتم ، ابتدا به زیارت ائمه چهارگانه علیهم السلام و سایر شخصیتهای مدفون در بقیع پرداختم ( البته بعلت بسته بودن درهای بقیع از پشت حصار بقیع ) ، سپس در صحن شرقی حرم زیارت وداع پیامبر (ص) و حضرت فاطمه (س) و مناجات امیرالمؤمنین علیه السلام، و دعاهای وارده دیگر ،

 اصلاً آن روز حال وصف ناشدنی دیگری داشتم، اشک بود که مدام از دیدگانم می بارید و نمی توانستم خودم را کنترل نمایم، در عالمی دیگر بودم ، انگار به هزار و چهارصد سال قبل برگشته و در حضور پیامبر (ص) و خانواده شان و ائمه مظلوم مان بودم ،

تمام صورتم از عرق و اشک خیس بود ، انگار دنبال گمشده عزیزی میگشتم ، بله ! در کوچه پس کوچه های مدینه ، دنبال خانه اصحاب و عزیزان پیامبر(ص) میگشتم! گمشـده های اصلی من عـلـی (ع) و فاطمــه (س) و فـرزنـدان گرامی آنها نوه های عزیز پیامبر(ص) ، [حسن و حسین (ع)] بودند که من آنها را می جستم ،

 ولی افسوس ! افسوس ! که جز رنج و محنت و آزار و اذیت از آن قوم به خانواده گرامی پیامبر عزیزمان چیزی ندیدم !!!

در این سفر رؤیایی، پیــامبــر(ص) را دیدم که در بستر بیماری هستند ( یادآور می شوم که پیامبــر (ص) مانند ائمـه (ع) به مرگ طبیعی فـوت نکردند و اینـکه در سالنما ها می نویسند رحلت پیامبر(ص) اشتباه است ، پیامبر (ص) بعلت زهری که آن زن یهودیه در غذایشان ریخت در حقیقت مسموم شدند و پس از چند روز به درجه رفیع شهادت نائل آمدند )  و عزیزانش (حسن و حسین علیهم السلام) آمدند و روی سینه اش نشستند، اطرافیــان برای رعایت حال بیمـار خواستند آنهــا را از روی سینه پیــامبر(ص) بردارند ولی پیامبر(ص) اشاره فرمودند بگذارید باشند ،

سپس پیامبر(ص) را دیدم که فرمودند قلم و کاغذ بیاورید چیزی بنویسم تا بعد از من امّت دچار اختلاف و سرگردانی نشود، ولی صدایی شنیدم که گفت: نه! نه! این مرد [نعوذبالله] در حال مرگ است و هذیان می گوید!!!

و بدینسان مانع نوشتن بزرگترین سند دنیای اسلام (سند تعیین جانشین پیامبرص) شدند!!!

آری ، در این سفر روحانی، دردناکترین حوادث دنیا را دیدم ، حادثه بزرگ شهادت پیامبر(ص) را ، ... آنگاه عزیزان پیامبر(ص) را دیدم که در ماتمِ بزرگِ تاریخِ بشریت در سوگ نشسته اند، ولی در آن سوی شهر ( در سقیفه ) افرادی خاص ! برای به دست آوردن مقام دنیا و تعیین جانشینی غاصب برای پیامبر(ص) به شدت در تلاشند!

چند روز بعد ، خانه ای را دیدم در کنار خانه پیامبر(ص) ، که از آتش کین و حسد میسوزد، و فریاد عزیزی را شنیدم که منتقم واقعی را به کمک می طلبد! 

سپس سایه بانی را دیدم که در بقیع برای نشستن دختر عزیز پیامبر(ص) برپا شده بود! بعد افرادی را دیدم که حتی این سایه بان را هم که بیت الاحزان نام گرفته بود، خراب کردند!

خلاصه ، از این سفر خیالی جز غـم و انــدوه و تأسف و خون دل خوردن چیـزی عایدم نشد! البته حال خوش این سفر رؤیائی وصف ناشدنی است! ولی چون از آن همه آثار، اینک هیچ نشانه ای وجود ندارد و مسافر خیالی باید برای کوچ کردن از این شهر غم و اندوه ، و خروج از این باغی که اینک همه جای آن را خار گرفته است ! به دنیای خود برگردد!

با چشمانی که اشک از آنها سرازیر بود، با بدنی خسته و خیس از عرق ، به حال خود برگشتم، ... پس از اقامه نماز ظهر و عصر ، تا ساعت30/ 13 در آن فضای ملکوتی بودم، آنگاه با حالی دگرگون و منقلب و بسیار غمگین و ناراحت ، از آن بزرگواران خداحافظی و با عزیزانم وداع نمودم،

ساعت 14 به هتل مراجعه نمودم، بعد از صرف ناهار و جمع کردن اثاث السفر ، حدود ساعت 16 از شهر زیبا و غم گرفته و دوست داشتنی پیامبر (ص) خارج شدیم. .....

باز هم خدا قسمت کند و این زیارت را آخرین زیارت ما قرار ندهد  ( التماس دعا )


[ یکشنبه 90/11/2 ] [ 9:46 صبح ] [ سـرچشمــه ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 112
بازدید دیروز: 77
کل بازدیدها: 718838
*