سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام | ||
|
*
لینک دوستان
دانشمند ترین فرد روی زمین شمس الشموس , انیس النفوس , خورشید توس اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اباالحسن یا امام علی ابن موسَی الرضا عَلَیکَ آلافُ التَحِیَّة وَالثَّناء آن زمان که مولایمان امیرالمؤمنین علی علیه السلام بر فراز منبر فرمودند : سَلُونِی قَبلَ اَن تَفقِدُونِی ، متاسفانه مردم سطح علم و فرهنگشان آنقدر پائین بود که بجای اینکه از آسمانها و کهکشانها و عجایب خلقت و ذرّه و اتم و ..... سئوال نمایند، یکی از روی طعنه پرسید : اگر تو اینقدر علم داری بگو بدانم در سر و صورت من چند عدد مو وجود دارد !!! امام (ع) فرمودند اگر من تعداد موهای سر و صورت تو را بگویم که باور نمیکنی ولی این را میگویم که آیندگان خواهند دید ؛ تو در خانه ات کودکی داری که در آینده قاتل پسر من خواهد شد ( منظورشان عمر ابن سعد فرزند نابکار سعد ابن ابی وقاص است که در کربلا فرمانده لشکر فتنه محرّم 61 بود ) سپس امام (ع) فرمودند : ای مردم ؛ از کهکشانها و آسمانها بپرسید که من راه آسمانها را بهتر میدانم ! ولی با کمال تاسف کسی نبود که از علوم بی منتهای الهی این مرد بزرگ استفاده نماید. همه ائمه ما چنین بودند و هر کدام در عصر خود بی نظیر و دانشمند ترین فرد روی زمین بودند که متأسفانه کسی از علوم آنها استفاده نکرد بلکه دست به دست هم دادند تا این مردان الهی را خانه نشین و منزوی و نهایتاً مقتول یا مسموم نمودند. نمونه دیگر امام علی ابن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء است که در عصر خود بی نظیر و بگفته مخالفانش دانشمند ترین فرد روی زمین بود. به جریان ذیل توجه فرمائید تا صدق عرایضم روشن شود: ... پس از کشته شدن امین در سال 198 هـ ق ، خلافت یکپارچه به دست مأمون افتاد , مأمون که فردی زیرک بود به فکر محکم کردن پایه های خلاافت و آرام کردن مخالفین برآمد , و بهترین راه برای رسیدن به این هدف ، پیشنهاد ولایتعهدی به امام علی ابن موسی الرضا (ع) بود, معمولاً ولیعهد را شخصی انتخاب میکنند که از سن و سال کمتری برخوردار باشد ولی سن و سال امام (ع) بیشتر از مأمون بود و گویا امام (ع) نیز این موضوع را به مأمون گوشزد فرمودند ، ولی مأمون که بدنبال اجرای نقشه های خود بود امام (ع) را بین پذیرفتن پیشنهاد یا مرگ مخیّر ساخت ! امام (ع) برای حفظ کیان اسلام و امامت ، بالاجبار ولایتعهدی را با شرایطی که خود تعیین فرمودند پذیرفتند. ولی در ملاقاتهای خصوصی خود با دوستان و شیعیان این مطلب را اعلام می نمودند که پذیرفتن ولایتعهدی از سوی ایشان بالاجبار بوده و مأمون از این کار قصد دارد قلوب شیعیان را به خود جلب و از طرفی چهره امام (ع) را مخدوش و شیعیان مخلص را از امام ناراضی و از ایشان دور نماید و از طرفی دیگر ، فعالیتهای امام را از نزدیک زیر نظر داشته باشد و محدودیتهایی برایشان اعمال نماید. امام (ع) به دوستان و شیعیان خود فرمودند : فریب سخنان او ( مأمون ) را نخورید , به خدا سوگند کسی جز او مرا به قتل نمی رساند, ولی من چاره ای جز صبر ندارم تا زندگی ام بسرآید. پذیرش ولایتعهدی از سوی امام (ع) بر خلاف تصوّر و نقشه مأمون , باعث گسترش نفوذ و محبوبیت امام (ع) شد و مأمون مستأصل مانده بود که چگونه امام (ع) را تحقیر نماید , لذا سعی نمود با تشکیل جلسه مناظره امام (ع) با علما و بزرگان ادیان مختلف , امام (ع) را در مقابل استدلالات آنها به زانو درآورد و از این راه قداست ایشان را خدشه دار نماید, لذا سران و بزرگان ادیان مختلف را به حضور خود دعوت و آنان را امر به مناظره سختی با امام (ع) نمود , و خادم خویش یاسر را با این پیام نزد امام (ع) فرستاد : به پسرعمویم سلام برسان و به او بگو جمعی از دانشمندان مذاهب مختلف و اهل کلام به نزد من آمده و دوست دارند با شما مناظره نمایند. اگر هم سخنی با ایشان را دوست دارید ( می پذیرید ) تشریف بیاورید و اگر تمایل ندارید به خود زحمت ندهید.
دعوت شدگان بدین شرح بودند: 1 ـ جاثلیق = پیشوا و بزرگ مسیحیان 2 ـ رأس الجالوت = پیشوای یهودیان 3 ـ هرمز بزرگ = پیشوای بزرگ زردشتیان 4 ـ عمران صابّی = از اساتید علم کلام امام (ع) به فرستاده مأمون فرمودند : سلام مرا به مأمون برسان و بگو میدانم چه هدفی دارید با این حال می آیم پس از رفتن یاسر خادم مأمون , امام (ع) به حسن ابن محمد نوفلی که در حضورشان بود فرمودند : .... می خواهی بدانی مأمون چه زمانی از این کار خود پشیمان خواهد شد ؟ ..... زمانی که ببیند من برای اهل تورات با تورات استدلال می آورم و برای اهل انجیل با انجیل خودشان و برای اهل زبور با زبور خودشان و با زردشتیان و رومیان و عبریان با کتاب و زبان خودشان استدلال میکنم و آنان را یکی پس از دیگری خط بطلان میکشم و همگی آنها سخن حق مرا می پذیرند و سر تسلیم فرود می آورند .... روز بعد امام (ع) در مجلس مناظره حاضر و با علما و بزرگان یهود و نصارا و .... با همان روشی که فرموده بودند ( هرکدام با کتاب و زبان خودشان ) مناظره فرموده و ثابت کردند که طبق گفته پیامبران آنها موسی (ع) و عیسی (ع) که در کتابهای تورات و انجیل موجود است , دین اسلام و پیامبر اسلام آخرین دین و آخرین پیامبر هستند و ما نیز به همان موسی و عیسایی ایمان داریم که بشارت ظهور پیامبر آخرالزمان را با نام و نشان داده باشند. چون امام (ع) با کتاب و زبان مناظره کنندگان و به استناد آیات انجیل و سفرهای تورات با آنها بحث نموده و استدلال می کردند به ناچار همگی آنها سخنان امام (ع) را تصدیق کردند و اعتراف نمودند که دانشمند تر از امام علی ابن موسی الرضا (ع) کسی در روی زمین نیست. ... و مآمون از این مناظره بسیار خجل و سرافکنده شد. مشخصات امام هشتم صلوات الله وسلامه علیه : نام : علی کنیه : اباالحسن لقب : رضا تولد : 11 ذیقعده الحرام 148 هـ ق شهادت : سلخ صفر ( آخرین روز ماه صفر ) سال 203 هـ ق ( در آن سال ماه صفر 30 روز بوده و چنانچه در سالهایی ماه صفر 29 روز باشد همان روز 29 را که آخر ماه صفر است مراسم میگیرند ) مدت عمر شریفشان : 54 سال و 4 ماه مدت امامت : 19 سال و 7 ماه تعداد اولاد : 2 پسر بنام های حسن و محمد ( گویا حسن در کودکی فوت نموده و تنها محمد از ایشان باقی مانده است که همان امام جواد علیه السلام باشند ) [ بنا به روایتی هم یک پسر و یک دختر داشته اند ] نام پدر : امام موسی الکاظم علیه السلام نام مادر : نجمه سـرِ سـروران بسـتــه دام تــو دل دلبــران دفتـر نــام تـــو بیک دم دو صــد جــان آزاد را کنـد بنـده یک دانـه از دام تــو بسا عـقـل آسوده دل را که کرد سراسیمه یک قطــره ازجـام تـو سالروز شهادت ثامن الحجج،اباالحسن حضرت امام علی ابن موسی الرضاعلیه السلام تسلیت باد صلی الله علیک یا امام علی ابن موسی الرضا المرتضی [ دوشنبه 90/11/3 ] [ 2:15 عصر ] [ سـرچشمــه ]
[ نظرات () ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |