سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
* لینک دوستان

دانشمند ترین فرد روی زمین

شمس الشموس , انیس النفوس , خورشید توس

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اباالحسن

یا امام علی ابن موسَی الرضا

عَلَیکَ آلافُ التَحِیَّة وَالثَّناء

آن زمان که مولایمان امیرالمؤمنین علی علیه السلام بر فراز منبر فرمودند : سَلُونِی قَبلَ اَن تَفقِدُونِی ، متاسفانه مردم سطح علم و فرهنگشان آنقدر پائین بود که بجای اینکه از آسمانها و کهکشانها و عجایب خلقت و ذرّه و اتم و ..... سئوال نمایند،  یکی از روی طعنه پرسید : اگر تو اینقدر علم داری بگو بدانم در سر و صورت من چند عدد مو وجود دارد !!!

امام (ع) فرمودند اگر من تعداد موهای سر و صورت تو را بگویم که باور نمیکنی ولی این را میگویم که آیندگان خواهند دید ؛ تو در خانه ات کودکی داری که در آینده قاتل پسر من خواهد شد ( منظورشان عمر ابن سعد فرزند نابکار سعد ابن ابی وقاص است که در کربلا فرمانده لشکر فتنه محرّم 61 بود )


سپس امام (ع) فرمودند : ای مردم ؛

از کهکشانها و آسمانها بپرسید که من راه آسمانها را بهتر میدانم !

ولی با کمال تاسف کسی نبود که از علوم بی منتهای الهی این مرد بزرگ استفاده نماید.

همه ائمه ما چنین بودند و هر کدام در عصر خود بی نظیر و دانشمند ترین فرد روی زمین بودند که متأسفانه کسی از علوم آنها استفاده نکرد بلکه دست به دست هم دادند تا این مردان الهی را خانه نشین و منزوی و نهایتاً مقتول یا مسموم نمودند.

نمونه دیگر امام علی ابن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء است که در عصر خود بی نظیر و بگفته مخالفانش دانشمند ترین فرد روی زمین بود.

به جریان ذیل توجه فرمائید تا صدق عرایضم روشن شود:

... پس از کشته شدن امین در سال 198 هـ ق ، خلافت یکپارچه به دست مأمون افتاد , مأمون که فردی زیرک بود به فکر محکم کردن پایه های خلاافت و آرام کردن مخالفین برآمد , و بهترین راه برای رسیدن به این هدف ، پیشنهاد ولایتعهدی به امام علی ابن موسی الرضا (ع) بود, معمولاً ولیعهد را شخصی انتخاب میکنند که از سن و سال کمتری برخوردار باشد ولی سن و سال امام (ع) بیشتر از مأمون بود و گویا امام (ع) نیز این موضوع را به مأمون گوشزد فرمودند ، ولی مأمون که بدنبال اجرای نقشه های خود بود امام (ع) را بین پذیرفتن پیشنهاد یا مرگ مخیّر ساخت !

 امام (ع) برای حفظ کیان اسلام و امامت ، بالاجبار ولایتعهدی را با شرایطی که خود تعیین فرمودند پذیرفتند. ولی در ملاقاتهای خصوصی خود با دوستان و شیعیان این مطلب را اعلام می نمودند که پذیرفتن ولایتعهدی از سوی ایشان بالاجبار بوده و مأمون از این کار قصد دارد قلوب شیعیان را به خود جلب و از طرفی چهره امام (ع) را مخدوش و شیعیان مخلص را از امام ناراضی و از ایشان دور نماید و از طرفی دیگر ، فعالیتهای امام را از نزدیک زیر نظر داشته باشد و محدودیتهایی برایشان اعمال نماید.

امام (ع) به دوستان و شیعیان خود فرمودند : فریب سخنان او ( مأمون ) را نخورید , به خدا سوگند کسی جز او مرا به قتل نمی رساند, ولی من چاره ای جز صبر ندارم تا زندگی ام بسرآید.

پذیرش ولایتعهدی از سوی امام (ع) بر خلاف تصوّر و نقشه مأمون , باعث گسترش نفوذ و محبوبیت امام (ع)  شد و مأمون مستأصل مانده بود که چگونه امام (ع)  را تحقیر نماید , لذا سعی نمود با تشکیل جلسه مناظره امام (ع)  با علما و بزرگان ادیان مختلف , امام (ع)  را در مقابل استدلالات آنها به زانو درآورد و از این راه قداست ایشان را خدشه دار نماید, لذا سران و بزرگان ادیان مختلف را به حضور خود دعوت و آنان را امر به مناظره سختی با امام (ع)  نمود , و خادم خویش یاسر را با این پیام نزد امام (ع)  فرستاد : به پسرعمویم سلام برسان و به او بگو جمعی از دانشمندان مذاهب مختلف و اهل کلام به نزد من آمده و دوست دارند با شما مناظره نمایند. اگر هم سخنی با ایشان را دوست دارید ( می پذیرید ) تشریف بیاورید و اگر تمایل ندارید به خود زحمت ندهید.

 


دعوت شدگان بدین شرح بودند:

1 ـ جاثلیق = پیشوا و بزرگ مسیحیان

2 ـ رأس الجالوت = پیشوای یهودیان

3 ـ هرمز بزرگ = پیشوای بزرگ زردشتیان

4 ـ عمران صابّی = از اساتید علم کلام

امام (ع) به فرستاده مأمون فرمودند : سلام مرا به مأمون برسان و بگو میدانم چه هدفی دارید با این حال می آیم

پس از رفتن یاسر خادم مأمون , امام (ع) به حسن ابن محمد نوفلی که در حضورشان بود فرمودند : .... می خواهی بدانی مأمون چه زمانی از این کار خود پشیمان خواهد شد ؟ ..... زمانی که ببیند من برای اهل تورات با تورات استدلال می آورم و برای اهل انجیل با انجیل خودشان و برای اهل زبور با زبور خودشان و با زردشتیان و رومیان و عبریان با کتاب و زبان خودشان استدلال میکنم و آنان را یکی پس از دیگری خط بطلان میکشم و همگی آنها سخن حق مرا می پذیرند و سر تسلیم فرود می آورند ....

روز بعد امام (ع) در مجلس مناظره حاضر و با علما و بزرگان یهود و نصارا و .... با همان روشی که فرموده بودند ( هرکدام با کتاب و زبان خودشان ) مناظره فرموده و ثابت کردند که طبق گفته پیامبران آنها موسی (ع) و عیسی (ع) که در کتابهای تورات و انجیل موجود است , دین اسلام و پیامبر اسلام  آخرین دین و آخرین پیامبر هستند و ما نیز به همان موسی و عیسایی ایمان داریم که بشارت ظهور پیامبر آخرالزمان را با نام و نشان داده باشند. چون امام (ع) با کتاب و زبان مناظره کنندگان و به استناد آیات انجیل و سفرهای تورات با آنها بحث نموده و استدلال می کردند به ناچار همگی آنها سخنان امام (ع) را تصدیق کردند و اعتراف نمودند که

دانشمند تر از امام علی ابن موسی الرضا (ع)

کسی در روی زمین نیست.

... و مآمون از این مناظره بسیار خجل و سرافکنده شد.


مشخصات امام هشتم صلوات الله وسلامه علیه :

نام : علی

کنیه : اباالحسن

لقب : رضا

تولد : 11 ذیقعده الحرام 148 هـ ق

شهادت : سلخ صفر ( آخرین روز ماه صفر ) سال 203 هـ ق

( در آن سال ماه صفر 30 روز بوده و چنانچه در سالهایی ماه صفر 29 روز باشد همان روز 29 را که آخر ماه صفر است مراسم میگیرند )

مدت عمر شریفشان : 54 سال و 4 ماه

 مدت امامت : 19 سال و 7 ماه

تعداد اولاد : 2 پسر بنام های حسن و محمد ( گویا حسن در کودکی فوت نموده و تنها محمد از ایشان باقی مانده است که همان امام جواد علیه السلام باشند )

[ بنا به روایتی هم یک پسر و یک دختر داشته اند ]

نام پدر : امام موسی الکاظم علیه السلام

نام مادر : نجمه

سـرِ سـروران بسـتــه دام تــو        

دل دلبــران دفتـر نــام تـــو

بیک دم دو صــد جــان آزاد را                

کنـد بنـده یک دانـه از دام تــو

بسا عـقـل آسوده دل را که کرد              

سراسیمه یک قطــره ازجـام تـو

سالروز شهادت ثامن الحجج،اباالحسن

حضرت امام علی ابن موسی الرضاعلیه السلام تسلیت باد

صلی الله علیک یا امام علی ابن موسی الرضا المرتضی


[ دوشنبه 90/11/3 ] [ 2:15 عصر ] [ سـرچشمــه ] [ نظرات () ]

بِســمِ اللهِ الـرَّحمـنِ الـرَّحِیـم

اِذَاجاءَ نَصرُاللهِ وَالفَتحُ، وَ رَاَیتَ النّاسَ یَدخُلُونَ فِی دِینِ اللهِ اَفـواجاً، فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ وَاستَغفِرهُ اِنَّهُ کانَ تَوّاباً  

(ای محمّد)؛ آنگاه که یاری خداوند و فتح مکّــه به تو رسـد، و مردم را بینی گروه گروه در دین خــدا در آیند، پس خدای خویش را بستای و از او آمرزش خـواه که اوست خـدای تـوبـه پـذیــر. 

چون این سـوره بر پیامبر(ص) نازل شد؛ رسول خــدا (ص) گفت : ای جبرئیل؛ این سوره از وفات ما خبر میدهد که راه فنا می باید رفت ! و شربت تلخ مرگ می باید چشید ! و در خاک لحد می باید خفت

جبرئیل گفت: ای سید بزرگوار ؛ آن جهان ، تو را به از این جهان است ، و جوار حق تو را به از دیدار خـلـق !

ای سیّد؛ هرچند که راه فنا است اما فنا راه بقا است و بقا وسیله لقـاء! 

ای مسلمان : اگر در همه جهان با کسی در مرگ رعایت و مسامحتی رفتی ، آن کس غیر از محمّد مصطفی(ص) نبودی! هرچند دُرِّ  یتیم بود که از صدف قدرت بیرون آمد ! و آفتابی روشن بود که از فلک اقبال بتافت ! با این همه کرامت او را گفتند تو هم می میری ! (اِنَّکَ مَیِّتٌ وَ اِنَّهُم مَیِّتونَ) ای سیِّـد؛ قـدم در این سرای نهادی و جهان را زیر قـدم زدی! باز آی به حضرت  که جهان اَبَد به تو روشن است! و عرصه قیامت در انتظــار شفاعت تـو است! و جمال فردوسیان شیفته چهره تو است! و آستان حضرت ما مشـتــاق قدم معرفت تو است!

ای سیِّد؛ هـرچه در آفـرینش است حـلـقـــه درگاه ما می کوبند، تا تــو نیائی یکی را جواب نیست و هیچ کس را ‹‹ بــار ››  نــه!

   ای مسلمان : به وفات پیامبر(ص) پشت جبرئیل بشکست! به نا دیدن او ، دین اسلام خون بگریست! به مفارقـت او ، ایمان به ماتـــم نشست ! چه شده ؟ پیامبر(ص) از دنیــا رفته،

ایوان کلمه لا اِلهَ اِلاَ الله بلرزید !                               

هنگامیکه سعد معاذ (صحابه خاص) از دنیا برفت پیغمبر(ص) فرمودند: با مرگ سعد عرش خـدا بلــرزید ! پس با مرگ خودِ پیامبر(ص) آن امـور عجب نیست؟!

آخرین نگاهش به صحابه آنگاه بود که حضرتش از حجره بیرون آمد، تنش همه درد، رخسارش همه زرد، تن ضعیف و بدن نحیف، دست بر شانه علی(ع) از خانه به مسجد آمد، دو رکعت نماز گزارد، پشت به محراب تکیه داد، روی به یاران کرد، اشک از دیـده او روان شد، یاران فهمیدند که وداع بازپسین است، دیگـر جمال عالم آرای او را نخواهند دید، و سخن شیرین و حیات بخش او را نخواهند شنید، محراب از او جدا خواهد ماند، و جهان از رفتن وی تاریک خواهـد شد، جبرئیل نیز به سفارت نیاید، و رضوان نیز به بشارت نیاید، و پیغمبر خدا(ص) از حجره به خاک خواهد رفت و از منبر گرم در لحد سـرد خواهد خفت !

  ای دریغــا ! آن جمال پرکمال که دلجوی اندوهگینان و آرامِ دلِ ستم دیدگان بود، در دل خاک خواهـد شد! و خاک بر سر ما خواهد رفت ! از این پس ما خبر آسمان از که پرسیم؟ درمان درد هجران را از که جوئیم؟ در آن هنگام خروش صحابه در مسجد افتاد، و گـَرد نومیدی بر رخسارها نشست ! و چراغ شادی در سینه ها فـرو مُرد ! همه گوش فرا داشتند که پیغمبر خدا(ص) فرمود : ای یاران؛ ای عـزیزان؛ ای غـریبان؛ ای مهاجـران؛ ای انصار؛ بدرود که عمر ما به نهایت رسید، و دیدار ما به قیامت افتاد، شما را بدرود میکنم و همه امّت را که هستند و خواهند بود بدرود میگویم،

 به همه بگوئید که ما را آرزوی دیدار شما بود، لیکن اجل مهلت نداد، و مرگ بشارت آورد،

از حضرت آمدیم، باز به حضرت رفتیم، سنّت من را نگاه دارید، عترت من را محترم دارید ، وصایای مرا بکار بندید، وصی مرا اطاعت کنید، نماز بگزارید، بندگان را نیکو دارید، یتیمان را بنوازید، همه را به خدا سپردم.                                

چه نیکـوخصالی چه نیکـو فعـالی                  

چه پاکیزه طبعی چه پاکیـزه رایی

دل من همـی داد گفـتی گـواهـی                  

که باشـد مـرا روزی ازتـو جدایی

... فَسَـبِّـــح بِحَـمــدِ رَبِّکَ ...

پیغمبر(ص) در آخرعمر خویش زیاد رکوع و سجـود میکرد و میگفت:

خداوندا از تو آمرزش میخواهم و بســوی تـو تـوبـه و بازگشت میکنم!

روایت است که پیامبر(ص) هر شبانه روز هفتاد مرتبه استغفار میکردند                         

نوشته اند چون این سوره نازل شد اصحاب شاد شدند ولی عباس (عموی پیامبرص) غمگین شد ! حضرت علت را پرسید گفت : گویا خـبـر وفات است؟ حضرت فـرمودند : بلی!                  

واین سوره را سورة الـوداع خواننـد

جـدائی گمان برده بـودم ولیکــن    

نه چـنـدان که یکسـو نهی آشنایی

سپــردم به تو دل ندانستـه بـودم

 که اینگـونه مایـل به کوی خـدایی

سلام بر پیامبر رحمت و عزت ، کرامت و فضیلت ، هدایت و امامت

 


[ یکشنبه 90/11/2 ] [ 7:42 عصر ] [ سـرچشمــه ] [ نظرات () ]

 

وَلـَسـَوفَ یُعطِیکَ رَبـُّکَ فَتَرضی. ( آیه 5 سـوره ضـحـی )

چون جبرئیل به حضرت رسول(ص) درآمد، او را دید بیـقــرار و نا آرام گشته،  عـنـان دل به دست غـم سپرده، سـوز و اندوه وی به غایت رسیده، دیده او لـؤلـؤ بار گشته،

جـبــرئیــل سبب پرسید: گفت غم گناهکاران امّت چنین بیقرارم کرده، و اندیشه عاقبت کار مرا چنین زار و نزار نموده! ای جبرئیل میخواهـم که خـداونــد آنها را به من ببخشد، تا دلم آرام شود، جبرئیل به حضرت عزت رفت و باز آمد و گفت: خـداونــد تو را سلام میرساند و میفرماید: دل خوش دار و اندوه مدار، جهانیان همه خشـنــودی ما میخواهـنـد و ما خشـنـودی تو را میخواهـیـــم،      

ای محمد؛ برای آنکه تو خشـنــود شـوی ما هرکس از امت تو که تا روز رستاخیز از دلی پاک و با اخلاص ، اقـرار به خـداونــدی ما کند، و تو را به رسالت بشناسد، هـر طاعـت که دارد بپذیریم، و هـر لغــزش که باشدش بیامرزیـم، و اگـر بقـدر تمام روی زمین گـنـــاه داشته باشد محــو کنیم!!

از حضرت امام جعـفـرصادق(ع) روایت شده که : روزی حضرت رسول(ص) وارد خانه فاطمه(س) شدند، دیدند جامه ای از پشم شتر بر تن دارد، و با یک دست گندم آسیا میکند و با دست دیگر فـــرزند را شیر میدهــد! پیغمبر چون چنین دیدند اشــک در چشمهای مبارکشان جمع شد و فـرمودند:  

ای فـاطـمـــه؛ تلخی دنیا را به شیرینی آخرت بگذران که خداوند فـرمود:

وَ لـَسـَوفَ یـُعـطِیکَ رَبـُّکَ فَتَرضی!

تفاوت دو خشنـودی:

موسی(ع) به کوه طور به مناجات رفت و خشنودی خدا را خواست و گفت: وَ عَجِّلتُ اِلَیکَ رَبِّ لِتَرضـی،

ولی محمّد(ص) را خداونـد خبر داد :  وَ لَسَوفَ یُعطِیکَ رَبـُّکَ فَتَرضی

تفاوت خشنودی خواستن و خشنودی دادن از کجـا تا به کجــا!!!               

ای تیـر غمت را دل عشّـاق نشانه !

رَسـُولٌ مِنَ اللّهِ یَتـلـُــوا صُحُـفـــاً مُطَـهَّـــرَةً                 

رسول خدا(ص) صحیفه شریعـت از هم باز کرد، و کتاب آسمانی و نامه ربّانی را بر خـلــق همی خواند، و نثار توحید بر سر مؤمنان می افشاند!

این ندا به گوش دوستان رسید، همه از میقات خود لبیک اسلام برآوردند. 

بــلال حبشی با روی سیاه و دلی چون ماه، گرد مکّه همی گردید، و به امید جمال آن مهـتـر عـالــم همی دوید که این چه بوی است که در حبشه به مشام من رسیده                  

صهیب رومی با دلی پــردرد می تــاخــت و می گفت: این چه بند لطف است که ما را از روم بکشـیـــد؟

سلمان فارسی میگـفـت: این چه گل خوشبوئی است که جـز در بازار نیـاز ما نفـروشند ؟  

عمار یاسـر میگفت : من بوی یوسف میشنوم!                             

و ابوذر غفاری پیوسته فریاد همی کرد بدین مضمون: 

 بوی جوی مولیان آید همی         بوی یـار مهـربان آیـد همی


دریـغ و افســوس

ای دریغا ! که آن مهـتـرعــالــم بدین عالـم درآمد و رفت

و کسی قــدر  وی را نشناخت!!

ای دریغـا! که آن خورشید جمال در میان ابر نهان گشت

و کسی به حـقیقــت اوپی نَبُرد !

اَلّلهُمّ َصَلّ ِعَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ  وَ عَجِّل فَرَجَهُم 

 


[ یکشنبه 90/11/2 ] [ 2:10 عصر ] [ سـرچشمــه ] [ نظرات () ]

غربت و مظلـومیت پیـامبـر(ص)

ایام شهادت نبی مکرّم اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد ابن عبدالله (ص) و نوه بزرگشان (سبط اکبر و نوه ارشد) حضرت امام حسن ابن علی المجتبی (ع) و هشتمین نور ولایت ، ثامن الحجج حضرت امام علی ابن موسی الرضا (ع) را به همه شیعیان و محبان و پیروان اسلام راستین تسلیت عرض می نمایم

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رَسُول الله ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا حبیبَ الله ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا نَجِیبَ الله ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا خَلِیلَ الله ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا نَبِیِّ الرَحمه ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا شَفِیعِ الاُمَّه ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ وَ عَلی اَهلِ بَیتِکَ الطَّیِّبِینَ الطّاهِرِین وَ رَحمة اللهِ وَ برَکاتُه

نقل از سفرنامه عمره

... امروز نیز از ساعت 5 تا ساعت 8 در حرم مطهر پیامبر (ص)  بودیم، نافله شب و نماز صبح و زیارت وداع پیامبر (ص) و ائمه مدفون در بقیع ( امام حسن مجتبی علیه السلام ، امام سجاد علی ابن الحسین علیه السلام ، امام محمد باقر علیه السلام و امام جعفر صادق علیه السلام )، وداع با این ائمه برایم سخت تر از وداع با پیامبر (ص) بود به جهت غربت و مظلومیت ایشان

البته شخص پیامبر(ص) نیز به تعبیری در این شهر غریب هستند !!

 تعجب نکنید که میگویم پیامبر(ص) نیز با این حرم و بارگاه و تشکیلات و این همه زائر غریب هستند


بله ! هنگامیکه میشنویم امام جماعت مسجد النبی (ص) بعد از سی سال امامت در آن مسجد، و حضور روزانه پنج مرتبه در این مسجد، افتخارش این باشد که در این سی ســال حتی یک مرتبه به صـاحب این قبـــر و صاحب این مسجد و صاحب این دین ســلام نکرده ، به غربت و مظلومیت پیامبر شهید و عزیزمان پی می بریم ، و یا وقتی میشنویم یک عالم نابینای حجاز که ادعای مرجعیت و رهبریت دینی آن سامان را داشته خدا را شکر میکند که نابینا آفریده شده تا مرقد و بارگاه پیامبر(ص) را نبیند!!! به عمق فاجعه و نهایت غربت و مظلومیت این پیامبر شهید [ صلوات الله و سلامه علیه و علی آله الطیبین الطاهرین] واقف میشویم

        از این مطالب دردآور که متأسفانه مرکز و اُمُّ القرای اسلام را در برگرفته و تبعات آن به سایر نقاط جهان اسلام نیز می رسد ! بگذریم و به ادامه برنامه های سفرمان بپردازیم؛

بعد از مراجعت به هتل و صرف صبحانه ، زائرین برای خرید سوغات به بازار رفتند ، ولی من که آخــرین روز و آخـرین سـاعــات حضـــور در محضـر مولایــم را میگذراندم حال و حوصله ای برای بازار رفتن نداشتم ، لذا در ساعت 10 مجدداً به حریم ملکوتی پیامبر(ص) رفتم ، ابتدا به زیارت ائمه چهارگانه علیهم السلام و سایر شخصیتهای مدفون در بقیع پرداختم ( البته بعلت بسته بودن درهای بقیع از پشت حصار بقیع ) ، سپس در صحن شرقی حرم زیارت وداع پیامبر (ص) و حضرت فاطمه (س) و مناجات امیرالمؤمنین علیه السلام، و دعاهای وارده دیگر ،

 اصلاً آن روز حال وصف ناشدنی دیگری داشتم، اشک بود که مدام از دیدگانم می بارید و نمی توانستم خودم را کنترل نمایم، در عالمی دیگر بودم ، انگار به هزار و چهارصد سال قبل برگشته و در حضور پیامبر (ص) و خانواده شان و ائمه مظلوم مان بودم ،

تمام صورتم از عرق و اشک خیس بود ، انگار دنبال گمشده عزیزی میگشتم ، بله ! در کوچه پس کوچه های مدینه ، دنبال خانه اصحاب و عزیزان پیامبر(ص) میگشتم! گمشـده های اصلی من عـلـی (ع) و فاطمــه (س) و فـرزنـدان گرامی آنها نوه های عزیز پیامبر(ص) ، [حسن و حسین (ع)] بودند که من آنها را می جستم ،

 ولی افسوس ! افسوس ! که جز رنج و محنت و آزار و اذیت از آن قوم به خانواده گرامی پیامبر عزیزمان چیزی ندیدم !!!

در این سفر رؤیایی، پیــامبــر(ص) را دیدم که در بستر بیماری هستند ( یادآور می شوم که پیامبــر (ص) مانند ائمـه (ع) به مرگ طبیعی فـوت نکردند و اینـکه در سالنما ها می نویسند رحلت پیامبر(ص) اشتباه است ، پیامبر (ص) بعلت زهری که آن زن یهودیه در غذایشان ریخت در حقیقت مسموم شدند و پس از چند روز به درجه رفیع شهادت نائل آمدند )  و عزیزانش (حسن و حسین علیهم السلام) آمدند و روی سینه اش نشستند، اطرافیــان برای رعایت حال بیمـار خواستند آنهــا را از روی سینه پیــامبر(ص) بردارند ولی پیامبر(ص) اشاره فرمودند بگذارید باشند ،

سپس پیامبر(ص) را دیدم که فرمودند قلم و کاغذ بیاورید چیزی بنویسم تا بعد از من امّت دچار اختلاف و سرگردانی نشود، ولی صدایی شنیدم که گفت: نه! نه! این مرد [نعوذبالله] در حال مرگ است و هذیان می گوید!!!

و بدینسان مانع نوشتن بزرگترین سند دنیای اسلام (سند تعیین جانشین پیامبرص) شدند!!!

آری ، در این سفر روحانی، دردناکترین حوادث دنیا را دیدم ، حادثه بزرگ شهادت پیامبر(ص) را ، ... آنگاه عزیزان پیامبر(ص) را دیدم که در ماتمِ بزرگِ تاریخِ بشریت در سوگ نشسته اند، ولی در آن سوی شهر ( در سقیفه ) افرادی خاص ! برای به دست آوردن مقام دنیا و تعیین جانشینی غاصب برای پیامبر(ص) به شدت در تلاشند!

چند روز بعد ، خانه ای را دیدم در کنار خانه پیامبر(ص) ، که از آتش کین و حسد میسوزد، و فریاد عزیزی را شنیدم که منتقم واقعی را به کمک می طلبد! 

سپس سایه بانی را دیدم که در بقیع برای نشستن دختر عزیز پیامبر(ص) برپا شده بود! بعد افرادی را دیدم که حتی این سایه بان را هم که بیت الاحزان نام گرفته بود، خراب کردند!

خلاصه ، از این سفر خیالی جز غـم و انــدوه و تأسف و خون دل خوردن چیـزی عایدم نشد! البته حال خوش این سفر رؤیائی وصف ناشدنی است! ولی چون از آن همه آثار، اینک هیچ نشانه ای وجود ندارد و مسافر خیالی باید برای کوچ کردن از این شهر غم و اندوه ، و خروج از این باغی که اینک همه جای آن را خار گرفته است ! به دنیای خود برگردد!

با چشمانی که اشک از آنها سرازیر بود، با بدنی خسته و خیس از عرق ، به حال خود برگشتم، ... پس از اقامه نماز ظهر و عصر ، تا ساعت30/ 13 در آن فضای ملکوتی بودم، آنگاه با حالی دگرگون و منقلب و بسیار غمگین و ناراحت ، از آن بزرگواران خداحافظی و با عزیزانم وداع نمودم،

ساعت 14 به هتل مراجعه نمودم، بعد از صرف ناهار و جمع کردن اثاث السفر ، حدود ساعت 16 از شهر زیبا و غم گرفته و دوست داشتنی پیامبر (ص) خارج شدیم. .....

باز هم خدا قسمت کند و این زیارت را آخرین زیارت ما قرار ندهد  ( التماس دعا )


[ یکشنبه 90/11/2 ] [ 9:46 صبح ] [ سـرچشمــه ] [ نظرات () ]

 

بمناسبت سالروز شهادت سبط اکبر رسول الله (ص)

امام مظلوم و غریب ،

ابامحمد حسن ابن علی المجتبی

علیه آلاف التحیة و الثناء

اََلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَهلِ بَیتِ النُّبُوَّةِ ، وَمَوضِعِ الرِّسالَةِ ، وَمُختَلَفِ المَلائِکَةِ ، وَمَهبِطَ الوَحیِ، وَمَعـدِنَ الرَّحمَةِ ، وَخُزّانَ العِـلمِ ، وَمُنتَهَی الحِلمِ ، وَاُصُولَ الکَـرَمِ، وَقادَةَ الاُمَمِ، وَاَولِیاءَ النِّعَمِ، وَعَناصِرَ الاَبرارِ، وَ دَعائِمَ الاَخیارِ، وَ ساسَةَ العِـبادِ، وَاَرکانَ البِلادِ، وَابوابَ الاِیمانِ، وَاُمَناءَ الرَّحمن، وَسُلالَةَ النَّبیِّینَ، وَصَفوَةَ المُرسَلِینَ، وَعِترَةَ خِیَرَةِ رَبِّ العالَمِینَ، وَرَحمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَلسلامُ عَلَی اَئِمَّة الهُـدی، وَمَصابِیحِ الدُّجی، وَاَعلامِ التُّقی، وَذَوِی النُهی، وَاُولِی الحِجی، وَکَهفِ الوَری، وَوَرَثَةِ الاَنبِیاءِ، وَالمَثَلِ الاَعلی، وَالدَّعـوَةِ الحُسنی، وَحُجَحِ اللهِ عَلی اَهلِ الدُّنیا، وَالاخِرَةِ وَالاُلی، وَرَحمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَلسلامُ عَلَی الاَئِمَّة الدُّعاةِ، وَالقادَةِ الهُداةِ، وَالسّادَةِ الوُلاةِ، وَالذّادَةِ الحُماةِ، وَاَهلِ الذِّکرِ، وَاُولِی الاَمرِ، وَبَقِیَّةُ اللهِ، وَخِیَرَتِهِ وَحِزبِهِ وَعَیبَةِ عِلمِهِ وَحُجَّتِهِ وَصِراطِهِ وَبُرهانِهِ وَرَحمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ     

( فرازی از زیارت جامعه کبیره )            

نقل از سفرنامه عمره

.... در خصوص قبرستان بقیع و غریب بودن ائمه چهارگانه مدفون در آن وادی مقدس بسیار شنیده و فیلمها و عکسهای زیادی دیده بودم، تصورم براین بود که قبرستان بقیع خارج از شهر مدینه است، هرگز گمان نمی کردم بقیع متصل به حرم و بارگاه ملکوتی پیامبر (ص) و مسجدالنبی (ص) است ، و در فاصله چند متری روضه منوره پیامبر(ص)، عزیزانش اینگونه غریب باشند! تا اینکه از نـزدیک مظلومیت و غربت این ائمه گرانقدر را مشاهده کردم و ضمن زیارت آن بزرگواران بر این مصیبت بسیار گریستم ،

برای شیعه چه مظلومبتی بالاتر از این که افـرادی را به بهـانه قـرابت با پیامبر(ص) در کنار ایشان دفـن کنند، ولی از دفن سبط اکبر و جگرگوشه پیامبر(ص)، امام حسن مجتبی علیه السلام در آن مکان مقدس جلوگیری کنند ؟شخصیتی که دیده بودند بارها شحص پیامبر (ص) ایشان را بوسیده و حتی در انظار مردم ایشان را بر دوش خود سوار می کردند !

در یکی از کتابهای اهل سنت خواندم که خلیفه دوم موقع طواف کعبه و لمس حجرالاسود ، حجر را بوسیده و خطاب به حجر گفته است : « ... می دانم که نفع و ضرری برای من نداری، ولی چون دیده ام که رسول الله (ص) تو را بوسیده است من هم تو را می بوسم ! »

خارج از بحث استنباط عدم اعتقاد راسخ او به کعبه و خدای کعبه، از این جمله، این سئوال مطرح میشود : آیا آن قوم حجر بوسیدن پیامبر(ص) را دیده بودند ولی بوسیدن نوه ها ی عزیزشان را ندیده بودند؟

.... در ورودی بقیع یک تابلو بزرگ نصب شده که مطالبی با (شش زبان) روی آن نوشته شده است ، فکر می کنید در آن تابلو ، زیارت اهل قبور نوشته شده ؟ نه!! بلکه این تابلو حاوی تبلیغات وهّابی هاست که ‹‹ ... نزد قبور ننشینید و از غیر خدا [منظورشان اموات و مد نظرشان پیامبر(ص) و ائمه (ع) است] چیزی نخواهید که نفع و ضرری برایتان ندارند ....››                 

... اما علیرغم تلاش و تبلیغات وسیع وهّابی ها ، از تمام نقاط دنیا فوج فوج زائران به مدینه می آیند و بعد از زیارت رسول الله (ص) به بقیع آمده و جلو همین تابلو می ایستند و به ائمه معصومین (ع) مدفون در بقیع عرض ارادت و محبت نموده آنانرا زیارت و نزد خداوند شفیع خود قرار می دهند.

 

بقیع تا یکصد سال قبل حصاری نداشته ، اما اکنون محصور گشته ، و از گذشته تاکنون مسلمانان هر فرقه و مذهب ، پس از زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله به بقیع آمده ،  اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و دیگر آرمیدگان در این گورستان را زیارت می نمایند.

قبور مطهـر ائمه نیز دارای گنبد و بارگاهی بوده که توسط وهابیون تخریب گشته است

 

ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم

ما دوستان بانوی پهلو شکسته ایم                  

ما با قیـام خویش به راه خدا و دین

زنجیــرهای اسـارت گسسته ایم               

امروز اگر به سینـه و زنجیر می زنیم

فردا به راه فاطمه شمشیر می زنیم                               

ما را نبی قبیلـه سلمان خطاب کـرد

او را ز اهلبیت خویشتن حساب کرد                      

ای خصم دون که حرم ها بدست توست               

از ما بترس طایفه ای پر اراده ایم               

ما پیـروان قــائـم آل محمــدیم                

مانند کوه درحمایت مولا ستاده ایم

ایام شهادت رسول گرامی اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد ابن عبدالله (ص) و سبط اکبرشان حضرت امام حسن مجتبی (ع) و ثامن الحجج حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) را به همه شعیان و محبان ایشان تسلیت عرض مینمایم.

التماس دعا              


[ شنبه 90/11/1 ] [ 8:2 صبح ] [ سـرچشمــه ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 71
بازدید دیروز: 77
کل بازدیدها: 718797
*